آتسویا و دو تن از دوستان دوران کودکیاش پس از بدرفتاری خود در یک فروشگاه عمومی قدیمی پنهان میشوند. بعداً نامه ای از گذشته کشف می کنند و تصمیم می گیرند به نگرانی های نویسنده پاسخ دهند...
داستان دربارۀ گروهی از جوانان است که به گذشته و زمانی که در یک فیلم تئاتر بازی میکردند سفر میکنند، درست زمانی که حلقه زمانی میخواهد بسته شود. آنها در این حین شاهد مرگهایی در سرزمین ژاپن و جنگ چین میشوند، قبل از اینکه آنها میخواهند...
در جهان بیرحم زیرزمینی یاکوزا،هیچکس افسانه ای تر از رئیس Kamiura نیست.ناگهان شایع می شود که او یک خون آشام است!Kamiura حقیرترین فرد وفادار به خود را که Kageyama باشد انتخاب می کند تا....
توضیحات : زبان این فیلم ژاپنی می باشد.
هارو دختر جوانی است که در یک عمارت اربابی به عنوان آشپز و پیشخدمت کار می کند. او بسیار باهوش است و استعداد ویژه ای در آشپزی دارد. یک سامورایی آشپز به نام دنای از هارو برای پسرش یاسونوبو خواستگاری می کند. هارو قبول می کند و پس از ازدواج به شهر یاسونوبو نقل مکان می کند. یاسونوبو که مجبور به این ازدواج شده است ابتدای رابطه خوبی با هارو برقرار نمی کند…
داستان فیلم در جامعه ای اتفاق می افتد که دولت "قانون سعادت" را اجرا کرده است. این قانون می گوید 1 نفر از 1000 شهروند به صورت تصادفی که در سنین بین 18 تا 24 سال دارند در یک قرعه کشی اجباری خواهند مرد. مرگ در یک تاریخ و زمان از پیش تعیین شده رخ می دهد، یعنی زمانی که یک نانو کپسول تزریقی، که در سنین پایین در بدن این فرد برگزیده تزریق شده، منفجر می شود ...
ریو آیهارا خجالتی و ساکت به هیچ کجا نمی رود . اگرچه او میخواهد دوستانی پیدا کند، اما در صحبت کردن و برقراری یک مکالمه عادی مانند دیگران مشکل دارد. به نظر می رسد که هر وقت او صحبت می کند، کلمات به درستی بیرون نمی آیند. به تدریج، ریو به زندگی در سکوت به عنوان یک دانش آموز تنها و درونگرا عادت می کند . ریو بدون اینکه با کسی صحبت کند، نیازی به تلفن همراه ندارد. او که آرزوی صحبت کردن با دوستانش را دارد، یک تلفن همراه در ذهن خود برای مکالمات تلفنی خیالی درست می کند، و در کمال تعجب او یک روز شینیا آن طرف را برمی دارد. ریو برای اولین بار در زندگی خود کسی را پیدا کرده است که بتواند با او صحبت کند...
یه مرد خودشو کشت. به خاطر مرگش، سه تا از همکلاسیهای قدیمیش از مدرسه هنر، بعد از مدتها دوباره دور هم جمع میشن. این سه نفر هر کدوم به یه شکلی با اون مرد در ارتباط بودن: دوستدختر سابقش، مدیر باشگاه راگبی که توش بازی میکرد، و دوستپسر سابقش. در حالی که هر کدوم با مشکلات زندگی خودشون دستوپنجه نرم میکنن، کمکم شروع میکنن به دیدن هم و با هم غذا خوردن.
داستان یک دانش آموز 15 ساله دبیرستانی به نام Ikeuchi Aya است که به زودی متوجه می شود که یک بیماری صعب العلاج دارد که مخچه مغز را تحت تأثیر قرار می دهد.