"زن امریکایی"
امتیاز: 8 از 10
------------------------------
"زن امریکایی" از اون دسته فیلم های درامی هست که به با کمک گرفتن از بازی های قوی بازیگران نقش های اصلی و روایت صمیمی و بی پرده ی بُرش هایی از زندگی شخصی یک زن شکست خورده و در مرز فروپاشی، احساسات و عواطف مخاطب رو به زیبایی برانگیخته میکنه، و با پایان فیلم، این حس رو به او القا میکنه که کاش میتونست در ادامه ی مسیر زندگی کاراکتر اصلی با او همراه بشه و تا ابد، داستان زندگی پر فراز و نشیب و سراسر پیچ و خم این زن رو دنبال کنه.
لازمه بگم که در بین تمام نقش های متفاوتی که از سینا میلر (در نقش شخصیت اصلی فیلم، دبورا کالاهان) تا به امروز دیدم که از شناخته شده ترین های اون میتونم از نقشش در فیلم های "تک تیرانداز امریکایی" و "دختر" و یک دوجین فیلم دیگه اشاره کنم، این نقش به طور حتم زیباترین و ماهرانه ترین و تاثیرگذارترین نقش آفرینی سینا میلر به حساب میاد. میلر با جذابیت خاص خودش و با مهارت کم نظیری تونسته از پس ایفای نقش یک مادر جوان امریکایی بر بیاد، مادری که به تنهایی بار بزرگ کردن دختر نوجوانش، بریجت و پسر کوچولوی ناخواسته بریجت رو بر عهده گرفته و در تمام عمرش هم از سوی مردهای مختلف مورد انواع آزار و بی حرمتی ها قرار داشته و هم از سوی خانواده ش مورد بی اعتمادی و سوظن بوده، خانواده ای که عاشقانه دوستش دارن. این بازی زیبا البته مکمل های بسیار خوبی هم داشته، که در این بین باید به بازی های قابل اعتنای کریستینا هندریکس (کث، خواهر دبورا) و آرون پال (کریس، شوهر دبورا) اشاره کرد که با گیرایی خاصی تونستن میلر رو در ایفای نقش استادانه ش همراهی کنن، نقشی که در ابتدا قرار بود اَن هَثِوِی بر عهده بگیره اما به دلیل تداخل با برنامه کاریش، جیک اسکات، کارگردان فیلم، اون رو به سینا میلر سپرد و چه خوب کاری کرد جیک اسکات!
شاید با خوندن خلاصه داستان این تلقی در ذهن مخاطب ایجاد شه که با فیلمی جنایی درام رو به رو میشه ولی داستان با یک پیچ غیرمنتظره، به جای پرداختن به بُعد جنایی ماجرا، روند کاملا درامی رو پیش میگیره و این رو باید نقطه قوت فیلم نامه دونست و نه نکته ای منفی چون همین تاکید بر جنبه درام داستان باعث شده شخصیت پردازی بسیار زیبایی رو از کاراکتر دبورا ببینیم و تمام اشک ها و غصه ها و احساساتی که از اواسط فیلم تا انتها در مخاطب ایجاد خواهد شد نتیجه مستقیم همین شخصیت پردازی پر جزییات و توجه به ریز ماجراها و احوالات درونی و بیرونی کاراکتر دبورا و روابطش با اطرافیانش هست.
"زن امریکایی" درام زیبا، تاثیرگذار، تند و زننده و عمیقا احساس برانگیزیه که با اتکا به بازی های قابل توجه مخصوصا از سینا میلر، شخصیت پردازی دقیق و با جزییات و روند و ریتم منطقی باز شدن لایه های داستان، احساسات مخاطب رو برانگیخته و افکارش رو قلقلک میده. تماشای این درام زیبا رو مخصوصا به خانم ها و خصوصا به مادرها کاملا توصیه میکنم.
"مردگان نمی میرند"
امتیاز: 7 از 10
-----------------------------
"مردگان نمی میرند"، به کارگردانی و نویسندگی جیم جارموش 66 ساله، یک فیلم زامبی محور معمولی و متعارف نیست، فیلمی که قطعا می تونه برای خیلی از مخاطبین سینما تجربه ای خسته کننده و حوصله سر بر باشه، مخصوصا اون دسته از سینما دوستانی که با آثار جارموش آشنایی قبلی ندارن، و در اون میشه انواع و اقسام چیزهای عجیب و غریب و حتی بی ربط به زامبی ها رو دید، از آدم فضایی ها و بشقاب پرنده ها و زامبی هایی که بعضی هاشون پس از چندین دهه از قبر بلند میشن و ظاهرشون طوریه که انگار همین دیروز مردن گرفته، تا کاراکترهای غیر معمولی و سمبلیک، دیالوگ های فلسفی و حتی شکستن دیوار چهارم!
همه این موارد، در کنار مولفه های خاص سینمای جارموش مثل مکث بیش از حد معمول بر نماهای ثابت و ساکت، لحن متفکرانه و تامل برانگیز، استفاده حداقلی از موسیقی متن و تاکید بر دیالوگ هایی که بین شخصیت ها رد و بدل میشه و به طور کلی تاکید بر فضاسازی و شخصیت پردازی به جای اکشن و پیشبرد داستان، و فضا و حال و هوای بیخیال و خاصی که در کل فیلم موج میزنه و در تمام آثار جارموش این نداشتن عجله و بیخیالی آرامش بخش حاکمه، باعث شدن تا فیلم برای برخی لذت بخش و برای برخی دیگه طاقت فرسا و عذاب آور بشه.
حضور بازیگران سرشناس و محبوبی مثل بیل موری، آدام درایور (در نقش افسر پلیس، رانی پیترسون، که در فیلم قبلی جارموش، Paterson هم در نقش اصلی به نام "پترسن" حضور داشته و این تشابه اسمی هم جالبه)، تیلدا سوئینتون (از دیگر بازیگران محبوب جارموش)، سلنا گومز، دنی گلوور، کلوئی سِوِنی و استیو بوسِمی به جذابیت این اثر آخرالزمانی متفاوت و خاص افزوده، دیالوگ ها اکثرا کوتاه و دقیق هستن، و فیلم بیشتر از اینکه بر اکشن و خون و مبارزه متمرکز باشه بر معنا و مفهوم تاکید داره و از این لحاظ میشه "مردگان نمی میرند" رو اثری معناگرا و مفهوم محور قلمداد کرد.
"مردگان نمی میرند" رو به طور حتم میشه فیلمی متمایز و متفاوت در ژانر ترسناک کمدی محسوب کرد که برای هر مخاطبی ساخته نشده؛ دیدن این فیلم خاص رو تنها به دوستانی توصیه میکنم که به دنبال تجربه ای متفاوت از زاویه ای جدید در فضای زامبی ها و آخرالزمان هستند.
اگه از نظر داستانی بخوایم دوازده فیلم دنیای X-Men رو مرتب کنیم، به صورت زیر میشه (اعداد داخل پرانتز جلوی اسم هر فیلم، سال وقوع داستان اون فیلم هستن):
1- (1962) - X-Men First Class
2- (1973) - X-Men Days of Future Past
3- (1981) - X-Men Origins Wolverine
4- (1983) - X-Men Apocalypse
5- (1992) - Dark Phoenix
6- (2000) - X-Men
7- (2003) - X-Men 2
8- (2006) - X-Men The Last Stand
9- (2013) - The Wolverine
10- (2016) - Deadpool
11- (2018) - Deadpool 2
12- (2029) - Logan
دوستان عزیز
اگه لینک دانلود خرابه به جای اینکه اینجا نظر بدید لطف کنید برید از قسمت دانلود، رو آیکون "گزارش خرابی" همون کیفیت یا کیفیت هایی که خرابه کلیک کنید و گزارش خرابی رو ارسال کنید.
اینطوری خیلی سریعتر رسیدگی میشه.
"راکت من"
امتیاز: 8 از 10
-----------------------------------
"راکت من" (برگرفته از آهنگی به همین نام ساخته 1972) اثری در ژانر بیوگرافی موزیکال از کارگردان و هنرپیشه انگلیسی، دکستر فلچر هست؛ کارگردانی که در چهارمین تجربه سینمایی خودش (که سه تا از اونها در ژانر موزیکال ساخته شدن)، این بار به سراغ خواننده، ترانه سُرا، پیانیست و آهنگساز 72 ساله ی انگلیسی، التون هرکیولس جان (با نام اصلی رجینالد کنث دوایت، متولد 1947) رفته و سعی داشته تا در طول دو ساعت زمان فیلم، زندگی خصوصی و حرفه ای این چهره شناخته شده دنیای موسیقی راک رو از بلوغ و ظهور تا افول و ظهور دوباره به تصویر بکشه، هدفی که دکستر فلچر در رسیدن به اون تا حد زیادی موفق بوده و بخش مهمی از این موفقیت رو باید در گرفتن بازی های به واقع ستودنی و قابل تمجید از هنرپیشگانی چون تارون اگرتون (التون جان)، برایس دالاس هاوارد (شیلا، مادر التون)، جیمی بل (برنی توپین، ترانه سُرای آهنگ های التون) و ریچارد مدن (جان رید، تهیه کننده موسیقی) جستجو کرد، و به این اضافه کنید این نکته رو که قرار بود راب دلنی هم در نقش الویس پرسلی در سکانسی از فیلم حضور داشته باشه که این سکانس بعدا از فیلم نهایی حذف شد. و اما شروع همکاری فلچر و اگرتون به فیلم "ادی عقاب" (Eddie the Eagle) برمیگرده؛ تارون اگرتون نشون داده که بسیار بازیگر تواناییه، بازیگری که توان نقش آفرینی در تقریبا هر قامتی رو داره، از یک افسر بریتانیایی گرفته (در "گواه جوانی") تا یک ورزشکار حرفه ای ("ادی عقاب")، یک مامور جاسوسی ("کینگزمن") و یک ستاره راک ("راکتمن"). همین بازی های قوی در کنار قطعات زیبای موسیقی راک که با صدای اگرتون و بعضا شخصیت های اصلی دیگه میشنویم، طراحی بسیار زیبای سکانس های رقص و آواز و موسیقی و استیج، طراحی تولید قابل ستایش شامل طراحی صحنه ها، طراحی لباس های پر زرق و برق التون جان، گریم و آرایش مو، همه اینها دست به دست دادن تا این اثر رو به تجربه ای به یاد موندنی برای مخاطبان سینمای موزیکال تبدیل کنن و همین هم اقبال بالای فیلم در گیشه های سینما رو با فروش حدود 185 میلیون دلاری (در برابر بودجه 40 میلیون دلاری) توجیه میکنه. البته این به معنای اون نیست که فیلم خالی از نقطه ضعف باشه، بلکه "راکت من" هم زوایای نه چندان مثبتی داره که از مهمترین اونها میتونم به توجه کمتر به پرداخت شخصیت التون در پرده دوم و سوم فیلم اشاره کنم که به دلیل ریتم تند فیلم در این دو پرده هست و در مواقعی ممکنه احساس گیجی و سردرگمی رو به مخاطب القا کنه طوری که انگار فیلم روی دور تند در حال پخش شدنه. در نهایت، "راکت من" رو میشه از فیلم های خوب سال 2019 به حساب آورد، فیلمی که به خوبی و اکثرا با ریتمی مناسب به افت و خیز های زندگی شخصی و حرفه ای یک ستاره راک پرداخته و در غالب موارد در رسیدن به این هدف موفق بوده، فیلمی که هم برای علاقه مندان به موسیقی غرب و هم برای سایر مخاطبان جذابیت های زیادی رو ارائه میکنه.
این فیلم بیشتر از اینکه تقلید گیم آو ترونز باشه، مسخره کردن سیاست های فعلی دولت دونالد ترامپه. مخصوصا دیوار مرزی بین امریکا و مکزیک
حتی شخصیت ترامپ به اسم "لرد ترومپت نارنجی" تو فیلم حضور داره و تنها جایی که من یه کم خندیدم همون سکانس های ترامپ بود. خیلی خوب اداشو درآورده بود. هم قیافه ش هم صداش. به غیر از این دیگه هیچی نداشت این فیلم. هم طنزش به شدت آبکی و مسخره و یخه هم بازیای احمقانه و دیالوگای احمقانه تر داره هم داستانش فوق تخیلیه! حالا این وسط یه دفه سر و کله کیم کارداشیانم پیدا میشه!
وقتتون رو اصلا پای این پرودی مزخرف و بی مزه هدر ندید، اصلا!
2 از 10 (فقط بخاطر همون عمو ترامپ!)
امتیاز: 8 از 10
------------------------------
"زن امریکایی" از اون دسته فیلم های درامی هست که به با کمک گرفتن از بازی های قوی بازیگران نقش های اصلی و روایت صمیمی و بی پرده ی بُرش هایی از زندگی شخصی یک زن شکست خورده و در مرز فروپاشی، احساسات و عواطف مخاطب رو به زیبایی برانگیخته میکنه، و با پایان فیلم، این حس رو به او القا میکنه که کاش میتونست در ادامه ی مسیر زندگی کاراکتر اصلی با او همراه بشه و تا ابد، داستان زندگی پر فراز و نشیب و سراسر پیچ و خم این زن رو دنبال کنه.
لازمه بگم که در بین تمام نقش های متفاوتی که از سینا میلر (در نقش شخصیت اصلی فیلم، دبورا کالاهان) تا به امروز دیدم که از شناخته شده ترین های اون میتونم از نقشش در فیلم های "تک تیرانداز امریکایی" و "دختر" و یک دوجین فیلم دیگه اشاره کنم، این نقش به طور حتم زیباترین و ماهرانه ترین و تاثیرگذارترین نقش آفرینی سینا میلر به حساب میاد. میلر با جذابیت خاص خودش و با مهارت کم نظیری تونسته از پس ایفای نقش یک مادر جوان امریکایی بر بیاد، مادری که به تنهایی بار بزرگ کردن دختر نوجوانش، بریجت و پسر کوچولوی ناخواسته بریجت رو بر عهده گرفته و در تمام عمرش هم از سوی مردهای مختلف مورد انواع آزار و بی حرمتی ها قرار داشته و هم از سوی خانواده ش مورد بی اعتمادی و سوظن بوده، خانواده ای که عاشقانه دوستش دارن. این بازی زیبا البته مکمل های بسیار خوبی هم داشته، که در این بین باید به بازی های قابل اعتنای کریستینا هندریکس (کث، خواهر دبورا) و آرون پال (کریس، شوهر دبورا) اشاره کرد که با گیرایی خاصی تونستن میلر رو در ایفای نقش استادانه ش همراهی کنن، نقشی که در ابتدا قرار بود اَن هَثِوِی بر عهده بگیره اما به دلیل تداخل با برنامه کاریش، جیک اسکات، کارگردان فیلم، اون رو به سینا میلر سپرد و چه خوب کاری کرد جیک اسکات!
شاید با خوندن خلاصه داستان این تلقی در ذهن مخاطب ایجاد شه که با فیلمی جنایی درام رو به رو میشه ولی داستان با یک پیچ غیرمنتظره، به جای پرداختن به بُعد جنایی ماجرا، روند کاملا درامی رو پیش میگیره و این رو باید نقطه قوت فیلم نامه دونست و نه نکته ای منفی چون همین تاکید بر جنبه درام داستان باعث شده شخصیت پردازی بسیار زیبایی رو از کاراکتر دبورا ببینیم و تمام اشک ها و غصه ها و احساساتی که از اواسط فیلم تا انتها در مخاطب ایجاد خواهد شد نتیجه مستقیم همین شخصیت پردازی پر جزییات و توجه به ریز ماجراها و احوالات درونی و بیرونی کاراکتر دبورا و روابطش با اطرافیانش هست.
"زن امریکایی" درام زیبا، تاثیرگذار، تند و زننده و عمیقا احساس برانگیزیه که با اتکا به بازی های قابل توجه مخصوصا از سینا میلر، شخصیت پردازی دقیق و با جزییات و روند و ریتم منطقی باز شدن لایه های داستان، احساسات مخاطب رو برانگیخته و افکارش رو قلقلک میده. تماشای این درام زیبا رو مخصوصا به خانم ها و خصوصا به مادرها کاملا توصیه میکنم.
امتیاز: 7 از 10
-----------------------------
"مردگان نمی میرند"، به کارگردانی و نویسندگی جیم جارموش 66 ساله، یک فیلم زامبی محور معمولی و متعارف نیست، فیلمی که قطعا می تونه برای خیلی از مخاطبین سینما تجربه ای خسته کننده و حوصله سر بر باشه، مخصوصا اون دسته از سینما دوستانی که با آثار جارموش آشنایی قبلی ندارن، و در اون میشه انواع و اقسام چیزهای عجیب و غریب و حتی بی ربط به زامبی ها رو دید، از آدم فضایی ها و بشقاب پرنده ها و زامبی هایی که بعضی هاشون پس از چندین دهه از قبر بلند میشن و ظاهرشون طوریه که انگار همین دیروز مردن گرفته، تا کاراکترهای غیر معمولی و سمبلیک، دیالوگ های فلسفی و حتی شکستن دیوار چهارم!
همه این موارد، در کنار مولفه های خاص سینمای جارموش مثل مکث بیش از حد معمول بر نماهای ثابت و ساکت، لحن متفکرانه و تامل برانگیز، استفاده حداقلی از موسیقی متن و تاکید بر دیالوگ هایی که بین شخصیت ها رد و بدل میشه و به طور کلی تاکید بر فضاسازی و شخصیت پردازی به جای اکشن و پیشبرد داستان، و فضا و حال و هوای بیخیال و خاصی که در کل فیلم موج میزنه و در تمام آثار جارموش این نداشتن عجله و بیخیالی آرامش بخش حاکمه، باعث شدن تا فیلم برای برخی لذت بخش و برای برخی دیگه طاقت فرسا و عذاب آور بشه.
حضور بازیگران سرشناس و محبوبی مثل بیل موری، آدام درایور (در نقش افسر پلیس، رانی پیترسون، که در فیلم قبلی جارموش، Paterson هم در نقش اصلی به نام "پترسن" حضور داشته و این تشابه اسمی هم جالبه)، تیلدا سوئینتون (از دیگر بازیگران محبوب جارموش)، سلنا گومز، دنی گلوور، کلوئی سِوِنی و استیو بوسِمی به جذابیت این اثر آخرالزمانی متفاوت و خاص افزوده، دیالوگ ها اکثرا کوتاه و دقیق هستن، و فیلم بیشتر از اینکه بر اکشن و خون و مبارزه متمرکز باشه بر معنا و مفهوم تاکید داره و از این لحاظ میشه "مردگان نمی میرند" رو اثری معناگرا و مفهوم محور قلمداد کرد.
"مردگان نمی میرند" رو به طور حتم میشه فیلمی متمایز و متفاوت در ژانر ترسناک کمدی محسوب کرد که برای هر مخاطبی ساخته نشده؛ دیدن این فیلم خاص رو تنها به دوستانی توصیه میکنم که به دنبال تجربه ای متفاوت از زاویه ای جدید در فضای زامبی ها و آخرالزمان هستند.
1- (1962) - X-Men First Class
2- (1973) - X-Men Days of Future Past
3- (1981) - X-Men Origins Wolverine
4- (1983) - X-Men Apocalypse
5- (1992) - Dark Phoenix
6- (2000) - X-Men
7- (2003) - X-Men 2
8- (2006) - X-Men The Last Stand
9- (2013) - The Wolverine
10- (2016) - Deadpool
11- (2018) - Deadpool 2
12- (2029) - Logan
اگه لینک دانلود خرابه به جای اینکه اینجا نظر بدید لطف کنید برید از قسمت دانلود، رو آیکون "گزارش خرابی" همون کیفیت یا کیفیت هایی که خرابه کلیک کنید و گزارش خرابی رو ارسال کنید.
اینطوری خیلی سریعتر رسیدگی میشه.
امتیاز: 8 از 10
-----------------------------------
"راکت من" (برگرفته از آهنگی به همین نام ساخته 1972) اثری در ژانر بیوگرافی موزیکال از کارگردان و هنرپیشه انگلیسی، دکستر فلچر هست؛ کارگردانی که در چهارمین تجربه سینمایی خودش (که سه تا از اونها در ژانر موزیکال ساخته شدن)، این بار به سراغ خواننده، ترانه سُرا، پیانیست و آهنگساز 72 ساله ی انگلیسی، التون هرکیولس جان (با نام اصلی رجینالد کنث دوایت، متولد 1947) رفته و سعی داشته تا در طول دو ساعت زمان فیلم، زندگی خصوصی و حرفه ای این چهره شناخته شده دنیای موسیقی راک رو از بلوغ و ظهور تا افول و ظهور دوباره به تصویر بکشه، هدفی که دکستر فلچر در رسیدن به اون تا حد زیادی موفق بوده و بخش مهمی از این موفقیت رو باید در گرفتن بازی های به واقع ستودنی و قابل تمجید از هنرپیشگانی چون تارون اگرتون (التون جان)، برایس دالاس هاوارد (شیلا، مادر التون)، جیمی بل (برنی توپین، ترانه سُرای آهنگ های التون) و ریچارد مدن (جان رید، تهیه کننده موسیقی) جستجو کرد، و به این اضافه کنید این نکته رو که قرار بود راب دلنی هم در نقش الویس پرسلی در سکانسی از فیلم حضور داشته باشه که این سکانس بعدا از فیلم نهایی حذف شد. و اما شروع همکاری فلچر و اگرتون به فیلم "ادی عقاب" (Eddie the Eagle) برمیگرده؛ تارون اگرتون نشون داده که بسیار بازیگر تواناییه، بازیگری که توان نقش آفرینی در تقریبا هر قامتی رو داره، از یک افسر بریتانیایی گرفته (در "گواه جوانی") تا یک ورزشکار حرفه ای ("ادی عقاب")، یک مامور جاسوسی ("کینگزمن") و یک ستاره راک ("راکتمن"). همین بازی های قوی در کنار قطعات زیبای موسیقی راک که با صدای اگرتون و بعضا شخصیت های اصلی دیگه میشنویم، طراحی بسیار زیبای سکانس های رقص و آواز و موسیقی و استیج، طراحی تولید قابل ستایش شامل طراحی صحنه ها، طراحی لباس های پر زرق و برق التون جان، گریم و آرایش مو، همه اینها دست به دست دادن تا این اثر رو به تجربه ای به یاد موندنی برای مخاطبان سینمای موزیکال تبدیل کنن و همین هم اقبال بالای فیلم در گیشه های سینما رو با فروش حدود 185 میلیون دلاری (در برابر بودجه 40 میلیون دلاری) توجیه میکنه. البته این به معنای اون نیست که فیلم خالی از نقطه ضعف باشه، بلکه "راکت من" هم زوایای نه چندان مثبتی داره که از مهمترین اونها میتونم به توجه کمتر به پرداخت شخصیت التون در پرده دوم و سوم فیلم اشاره کنم که به دلیل ریتم تند فیلم در این دو پرده هست و در مواقعی ممکنه احساس گیجی و سردرگمی رو به مخاطب القا کنه طوری که انگار فیلم روی دور تند در حال پخش شدنه. در نهایت، "راکت من" رو میشه از فیلم های خوب سال 2019 به حساب آورد، فیلمی که به خوبی و اکثرا با ریتمی مناسب به افت و خیز های زندگی شخصی و حرفه ای یک ستاره راک پرداخته و در غالب موارد در رسیدن به این هدف موفق بوده، فیلمی که هم برای علاقه مندان به موسیقی غرب و هم برای سایر مخاطبان جذابیت های زیادی رو ارائه میکنه.
حتی شخصیت ترامپ به اسم "لرد ترومپت نارنجی" تو فیلم حضور داره و تنها جایی که من یه کم خندیدم همون سکانس های ترامپ بود. خیلی خوب اداشو درآورده بود. هم قیافه ش هم صداش. به غیر از این دیگه هیچی نداشت این فیلم. هم طنزش به شدت آبکی و مسخره و یخه هم بازیای احمقانه و دیالوگای احمقانه تر داره هم داستانش فوق تخیلیه! حالا این وسط یه دفه سر و کله کیم کارداشیانم پیدا میشه!
وقتتون رو اصلا پای این پرودی مزخرف و بی مزه هدر ندید، اصلا!
2 از 10 (فقط بخاطر همون عمو ترامپ!)