داستان فیلم در خصوص تلاشهای قهرمانانهی سازمان نهانجاندارشناسی مونارک است که اعضایش با تنش و درگیری میان هیولاهای غولپیکر مواجه میشوند. از جمله گودزیلای قدرتمند که با ماترا ، رودان و حریف نهاییاش گیدورا شاه سه سر روبرو میشود. هنگامی که این ابرموجودات باستانی که گمان میشد افسانه هستند ، دوباره ظاهر میشوند ، همگی برای برتری رقابت میکنند و…
سکانس های اکشن هیجان انگیز با تاکید بر مبارزات میان هیولاهای غول پیکر
نقاط ضعف
شخصیت های اضافی
داستانی سطحی و کلیشه ای
فقدان فیلمنامه بخش انسانی
عدم طراحی نقطه عطف در مبارزات
شخصیت های فراموش شدنی با کمترین میزان پرداخت
سکانس های پر تعداد و خسته کننده گفتگوی میان شخصیت های فیلم در اتاق های فوق سری!
سری فیلمهای « گودزیلا » یکی از محبوب ترین عناوین سینمای آمریکا در دهه های اخیر بوده است. پس از موفقیت نسخه های ارجینال این سری در ژاپن با حضور انواع و اقسام هیولاهای سه سر و حشره و موارد دیگر، هالیوود نیز تصمیم گرفت این هیولای محبوب را به آمریکا آورده و حال و هوایی آمریکایی به او ببخشد. تجربه های مختلف حضور « گودزیلا » در سینماهای آمریکا اگرچه در بخش کیفی چندان قابل اتکا نبود اما در گیشه های سینما اوضاع کاملاً متفاوت بود. آثار مرتبط با گودزیلا در دو دهه گذشته فروش قابل توجهی در گیشه های سینما داشته اند و ثابت کرده اند که می توانند اثری قابل اعتماد برای دنباله سازی باشند. پس از آخرین نسخه که در سال 2014 اکران شد، حالا عنوان جدید این داستان روانه سینما شده است.
مدتها از زمان رویت گوزیلا در میان تمدن انسانها می گذرد. حالا سازمانی به نام مونارک وظیفه کنترل این موجودات غول پیکر را برعهده دارد تا اجازه ندهد آنها سرخود کمر به نابودی جهان پیرامون شان ببندند. اما در این میان به یکباره سر و کله یک تروریست عجیب و غریب به نام جونا ( چارلز دنس ) پیدا می شود که دکتر دانشمند به نام اما راسل ( ورا فارمیگا ) که بر روی دستگاه ORCA تحقیق می کند را بازداشت می کند. هدف این تروریست ها مشخصاً نابودی جهان و پاکسازی آن است و به همین جهت با خرابکاری هایی که انجام می دهند، انواع و اقسام هیولاها را از شرایط کنترل شده خارج می کنند و دنیا را به آشوب می کشانند تا حدی که جناب گودزیلا برای مواجه با آنان از راه می رسد و...
یکی از بزرگترین ایراداتی که سری فیلمهای « گودزیلا » در سالهای اخیر با آن گریبانگیر بوده اند، بخش انسانی فیلم یود که هرگز موفق نشده داستانی ساده و قابل قبول برای روایت داشته باشد. « گودزیلا » پنج سال پیش نیز بیش از هر زمان دیگری از فقدان فیلمنامه بخش انسانی رنج می برد و در همان زمان اکران تیز بسیاری از کارشناسان سینمایی بر این عقیده تاکید کردند. پنج سال زمان مناسبی برای ساخت یک « گودزیلا » جذاب به همراه بخش داستانی قابل قبول بود اما در کمال تعجب باید گفت که بخش داستان « گودزیلا : سلطان هیولاها » به مراتب ضعیف تر از نسخه های پیشین است بطوریکه بسیاری از آدمهای داستان شخصیت هایی کاملاً زائد هستند که دقایق فیلمنامه را بی خود و بی جهت افزایش داده اند.
در بخش انسانی ، ما با شخصیت هایی مواجه هستیم که به بدترین شکل ممکن بهانه های حضور هیولاهای فیلم را در طول داستان معین می کنند و سپس در کنار پنجره ایستاده و شرح وقایعی از ماجرای هیولای مربوطه را به مخاطب توضیح می دهند تا تماشاگر بداند که خاستگاه این هیولا چیست و چرا در حال مشاهده آن در صحنه است! پس از توضیحات لازم، دوباره آدمهای گروگان گرفته شده به مکان دیگری رفت و دوباره هیولایی دیگر از راه می رسد و وظایف شخصیت ها نیز با شرح وضعیت هیولا بازخوانی می گردد! بطور کل باید گفت که بخش داستانی « گودزیلا : سلطان هیولا » یک ویرانه تمام عیار است و مجموعه ای از بدترین شخصیت هایی که می توان آن را در قالب یک فیلم مشاهده نمود، در اثر قابل رویت است.
این موضوع شاید می توانست با سهم داشتن هرچه بیشتر موجودات غول پیکر در صفحه نمایش تا حدی جبران شود اما مشکل اصلی داستان اینجاست که شخصیت های انسانی خود را بیش از آنچه که هست جدی گرفته و در این میان چندتایی پیام های زیست محیطی را در بد قواره ترین حالت ممکن به تماشاگرش می دهد تا در نهایت توجه مخاطب به آدمها و پیامهای اجتماعی و سیاسی فیلم باشد و این در حالی است که تماشاگر فیلم ابداً حتی نمی تواند پس از تماشای فیلم نام شخصیت های فیلم را به یاد آورد چراکه آنها بی اهمیت ترین بخش داستان را تشکیل می دهند و با دیالوگ های بدی که بر زبان می آورند، روحیه تماشاگر را به راحتی تغییر می دهند!
« گودزیلا : سلطان هیولاها » در بخش " گودزیلایی " وضعیت بهتری نسبت به بخش داستانی دارد. جلوه های ویژه اثر چشم نواز هستند و قطعاً لحظات هیجان انگیزی برای تماشاگر خلق خواهند کرد اما مشکل نبرد هیولاها در فیلم، عدم طراحی نقطه عطف در مبارزات است بطوریکه به سختی می توان برای تماشای دوباره این مبارزات اشتیاقی داشت. این ایرادی است که در شماره های اخیر « ترنسفورمرز » نیز شاهد آن بودیم و نبردهای فیلم به حدی ساده و حتی تکراری بودند که هیچ ویژگی منحصر به فردی از آن در ذهن مخاطب به یادگار نمی ماند. داد و فریادهای آشنای گودزیلا و موجود سه کله ای که دائماً در حال کشمکش با یکدیگر هستند، بی شک در دقایق ابتدایی می توانند چشم ها را خیره نمایند اما پس از مدتی به دلیل عدم نبوغ در طراحی سکانس های اکشن، ظرفیت خود را از دست می دهند.
« گودزیلا : سلطان هیولاها » بطور قطع در بخش انسانی بی خاصیت ترین اثر " گودزیلایی " است که تا به امروز به نمایش درآمده. شاید برای بسیاری از تماشاگران سینما اهمیتی نداشته باشد که آدمهای داستان چه می گویند و به کجا می روند، در این شرایط فیلم می تواند برای تماشاگر فیلم رضایت بخش باشد چراکه بهرحال چندین هیولای خاطره انگیز در فیلم ( اگر نسخه های ژاپنی را دیده باشید ) با تکنیک های بروز کامپیوتری مجدداً خلق شده اند و این قطعاً یک عامل مهم برای تماشای فیلم خواهد بود. برای لذت بردن از تماشای « گودزیلا : سلطان هیولاها » خیلی نمی بایست اثر را جدی گرفت و مخصوصاً نباید به شخصیت های داستانی و ساز و کارهای بامزه شان اهمیتی داد. اگر بتوانید از پس آدمهای داستان برآیید، قطعاً « گودزیلا : سلطان هیولاها » می تواند به خوبی شما را سرگرم کند. در حالی که هر روز خبرهای مختلفی از سلطان های گوناگون شنیده می شود ، باید دید که وضعیت سلطانِ هیولاها در گیشه های سینما به کجا خواهد رسید!
سکانس های اکشن هیجان انگیز با تاکید بر مبارزات میان هیولاهای غول پیکر
نقاط ضعف
داستانی سطحی و کلیشه ای
نحوه و ریتم روایت داستان
شخصیت های فراموش شدنی با کمترین میزان پرداخت
سکانس های پر تعداد و خسته کننده گفتگوی میان شخصیت های فیلم در اتاق های فوق سری!
*خیزش تایتان های باستانی*
گودزیلا: سلطان هیولاها
امتیاز: 5 از 10
---------------------------
"گودزیلا: سلطان هیولاها"، اثری از مایکل دوئرتی (سازنده فیلم ترسناک Trick 'r Treat و اثر فانتزی ترسناک Krampus)، به عنوان سی و پنجمین فیلم در مجموعه فیلم های گودزیلا و سومین فیلم از این مجموعه که تماما توسط استودیویی هالیوودی ساخته و پرداخته میشه، ادامه ای مستقیم بر فیلم "گودزیلا" محصول 2014 به کارگردانی گرت ادواردز به حساب میاد. فیلمی که قرار بود ادواردز در ادامه ی گودزیلای 2014، کارگردانی اون رو هم بر عهده بگیره که بعدها با کناره گیری وی از این پروژه، مایکل دوئرتی سکان کارگردانی این اثر رو به دست گرفت.
از ابتدای اکران "گودزیلا" در سال 2014، یک انتقاد از سوی طرفداران این هیولای عظیم الجثه و محبوب ژاپنی الاصل به فیلم وارد بود و اون چیزی نبود جز میزان زمانی که برای نمایش و پرداختن به این هیولا در نظر گرفته شده بود. طرفداران گودزیلا انتظار فیلمی رو داشتن که کاراکتر محبوبشون ستاره اصلی و بی چون و چرای اون باشه، اما در عوض فیلمی رو به تماشا نشستن که شخصیت پردازی و داستان قابل قبول و موفقی داشت و به نوعی، ضعف در نمایش گودزیلا رو با این داستان و شخصیت پردازی خوب جبران کرده بود.
مایکل دوئرتی و تیم سازندگان "گودزیلا: سلطان هیولاها" با توجه کردن به این انتقادات در تلاش بودن تا در حد ممکن، زمان بیشتری رو به شخصیت گودزیلا اختصاص بدن و از این نظر تا حد زیادی هم موفق عمل کردن. گودزیلای 2019 پر هست از هیولاهای غول پیکر با مدل هایی باورپذیر که به لطف جلوه های ویژه رایانه ای خیلی خوب فیلم، تجربه به یاد موندنی و لذت بخشی رو برای طرفداران دنیای گودزیلا پدید آوردن. سکانس های مبارزه و درگیری میان این تایتان های بزرگ مخصوصا صحنه های مبارزه بین گودزیلا و گیدورا، هیولای سه سر که از دهانش صاعقه بیرون میزنه، واقعا هیجان انگیز و در مقیاس بسیار بزرگی کار شدن، مبارزاتی که به طور حتم هر طرفدار گودزیلایی رو راضی نگه میدارن؛ علاوه بر گودزیلا و گیدورا، هیولاهای دیگه ای مثل ماثرا (هیولای پروانه ای شکل) و رودان (هیولای آتشین) هم در فیلم حضور نسبتا پر رنگی دارن و زمان زیادی از فیلم به نمایش این هیولاها و درگیری های بین اونها اختصاص داده شده. البته هیولاهای دیگه ای هم در فیلم به نمایش در میان که در مقایسه با این چهار هیولا، زمان کمتری رو به خودشون اختصاص میدن و اهمیت خیلی کمتری هم در روند داستانی فیلم دارن.
با این وجود، این ویژگی مثبت رو میشه بارز ترین و به عقیده من تنها نقطه قوت مشخص فیلم قلمداد کرد؛ هر اندازه که کارگردان در به نمایش گذاشتن سکانس های اکشن و مبارزاتی هیجان برانگیز و پر تب و تاب موفق عمل کرده و امتیاز قبولی میگیره، در بحث داستان فیلم، دیالوگ ها، شخصیت پردازی ها، نحوه روایت داستان، ریتم روایت داستان و لحن کلی فیلم، گودزیلای 2019 رو باید اثری به شدت سطحی، فراموش شدنی و سطح پایین به حساب آورد. با وجود حضور بازیگران سرشناس و ماهری همچون کایل چندلر، ویرا فارمیگا، چارلز دنس، میلی بابی براون، سالی هاوکینز، و کن واتانابه در فیلم، اما نویسندگی گودزیلای 2019 در حدی سطحی و کلیشه ای و غیرقابل ارتباط هستش که حتی این بازیگران کلاس اول هم نتونستن فیلم رو از این نظر نجات بدن. شخصیت ها همگی مثل روبات های بی فکری هستن که نه انگیزه مشخص و خاصی دارن و نه میشه از لحاظ عاطفی و منطقی با هیچ کدوم از اونها ارتباط موثری برقرار کرد؛ سرنوشت این کاراکترهای شلخته و بی حس و حال برای مخاطب کمترین اهمیتی رو نداره و مهم نیست در ادامه چه بلایی بر سرشون خواهد اومد یا چه تصمیمی خواهند گرفت. با این وجود، شخصیت مدیسون (میلی بابی براون) اندکی نسبت به سایر کاراکترها نویسندگی انسانی تر و باورپذیرتری رو داره که اون هم به دلیل نمایش این شخصیت به عنوان دختربچه بی پناه و ضعیفی که مدام باید از موقعیت های خطرناک نجاتش داد ضربه اساسی خورده.
از این لحاظ، فیلم عموما به دو بخش اصلی تقسیم خواهد شد: سکانس های هیجان انگیز درگیری ها و اکشن و مبارزات بین هیولاهای فیلم که پر تعداد و طولانی هستن و سکانس های خسته کننده و حوصله سر بری که در اونها، شخصیت های داستان بسته به موقعیت، در یک سالن در مجتمعی فوق سری یا در یک زیردریایی در اعماق اقیانوس یا در یک هواپیمای جاسوسی فوق پیشرفته در کنار هم جمع میشن و به تشریح و توضیح اتفاقاتی که رخ داده و نقشه هایی که در سر دارن میپردازن. در برخی سکانس های فیلم، این ذهنیت در بیننده ایجاد میشه که انگار یکی از شخصیت ها یک ارائه پاورپوینت آماده کرده و داره از روی اسلایدها همه چیز رو به سایر کاراکترها توضیح میده که اگه سکانس های مبارزه و اکشن فیلم نبود، تحمل این سکانس های دیالوگ محور به شدت عذاب آور و خسته کننده تر از چیزی که هست میشد.
"گودزیلا: سلطان هیولاها" با تکیه بر نمایش حداکثری هیولاها و تاکید بر هیجان مبارزات و ابعاد مافوق تصور این تایتان های عظیم الجثه سعی داشته به انتقادهای طرفداران از قسمت قبل جواب مثبت داده باشه اما در عوض با ارائه ی داستانی سطحی همراه با شخصیت هایی فراموش شدنی و کلیشه ای، قدمی رو به جلو برنداشته و در جا زده. اگه به هیجان بالای مبارزات بین هیولاها با جلوه های ویژه دیدنی و هیولاهای پر تعداد و تماشایی علاقه دارید و هدفتون از دیدن این فیلم در همین خلاصه میشه، گودزیلای 2019 فیلم شماست اما اگر به دنبال تجربه داستانی قوی و عمیق با شخصیت پردازی های باورپذیر و لایه لایه هستید، این فیلم شما رو ناامید خواهد کرد.
یک تیم مکتشف سرنخی از ریشه های انسان در زمین پیدا میکنن، که باعث میشه اونا رو به تاریک ترین گوشه و کنار جهان بکشونه و اونا مجبور میشن برای نجات آینده انسان جنگ های وحشتناکی در آنجا انجام بدن اما…
«پيتر پارکر» (مگواير) هنوز براي روزنامه ي «ديلي باگل» کار مي کند و هنوز آماده است تا در هيئت «اسپايدر من» به کمک مردم بشتابد. تا اين که يک توده ي سياه رنگ ماوراي زميني خود را به بدن او مي چسباند و «پيتر» را متوجه نيمه ي تاريک وجودش مي کند. به اين ترتيب يک «اسپايدر من» خشن و بي رحم پا به عرصه مي گذارد...
کارمند سازمان ملل “گری لین” برای جلوگیری از گسترش بیماری که انسان ها را تبدیل به زامبی می کند دنیا را زیر پا می گذارد. زامبی هایی که ارتش ها و دولت ها را سرنگون کرده و خطر نابودی کل نژاد انسان, دنیا را تهدید می کند و …
در آینده ای دور، یک مامور کارآزموده به کره زمین که اکنون تنها ویرانه ای از آن باقی مانده، فرستاده شده است تا منابع باقی مانده آن را شناسایی کند. اما در این حین برای او در مورد ماموریتش سوالاتی پیش می آید و …
صهیون، شهر انسانها در مقابل حملات بی امان ماشینها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.
سال 2154، انسان های ثروتمند روی یک ایستگاه فضایی زندگی کامل و بی نقصی را تجربه می کنند. در حالی که بقیه مردم روی کره زمین که ویرانه ای از آن باقی مانده، هستند. در این احوال مردی بنام «مکس» (مت دیمون) ماموریتی را آغاز می کند که ممکن است برابری را میان تمام انسان ها برقرار کند...
لوسی دختری است که در تایپی ( تایوان) زندگی می کند و شغلش مصرف مواد مخدر است. او ناخواسته موادی را وارد سیستم بدنش می کند که او را به یک فرا انسان تغییر می دهد. او دید چشمی قوی به دست می آورد و قادر می شود با ذهنش اجسام را حرکت دهد و دردی هم حس نمی کند...
در جهانی که افراد طبقه بندی شده اند تریس متوجه می شود که با بقیه افراد تفاوت دارد اون برای فرار از این جامعه نقشه ی راهی به سوی دگرگونی پیدا می کند او باید قبل از این که خیلی دیر شود خود را به آنجا برساند ...
کتنیس دو بار از «بازیهای مرگبار» جان سالم به در برده اما همچنان در امان نیست. «کنگره» عصبانی و به دنبال انتقام است، آنها فکر میکنند کتنیس باید تاوان ناآرامیها را بپردازد و از آن بدتر، رئیس اسنو به صراحت گفته که هیچکس در امان نیست، نه خانواده کاتنیس، نه دوستانش و نه مردم «منطقه 12» …