"کوچولو"
بودجه ساخت: 20 میلیون دلار
فروش: 48.7 میلیون دلار
امتیاز من 5 از 10
-------------------------------------
اگه بخوام از زاویه دید یک آدم بالغ به این فیلم نگاه کنم باید بگم تقریبا از دقیقه 25 به بعد، Little برای من تبدیل شد به یه کمدی خسته کننده با شوخی هایی که به هیچ وجه در نمی اومد و موقعیت های کمیکی که بعضا به شدت بی هدف و به قول معروف گفتنی نپخته بودن و این روندی بود که تا انتهای فیلم ادامه داشت. در واقع، از زمانی که جردن سندرز 38 ساله (Regina Hall) از خواب بیدار میشه و میبینه به خود 13 ساله ش تبدیل شده، انگار تمام جذابیت و بار کمدی فیلم به طور ناگهانی ناپدید میشه و این جذابیت تنها زمانی به فیلم بر می گرده که جردن 13 ساله (Marsai Martin) دوباره به 38 سالگی باز میگرده که متاسفانه در اون زمان تقریبا فیلم به انتهای خودش رسیده و کار از کار گذشته؛ اما از طرفی فک میکنم مخاطب کودک و نوجوان (مشخصا "دختر بچه ها") از دیدن این فیلم لذت ببرن یا حداقل نسبت به من بزرگسال بیشتر بهشون خوش بگذره. البته با توجه به رده بندی سنی PG-13 فیلم (که فک میکنم تماشای اون رو برای کودکان زیر 13 سال بدون حضور بزرگتر در سینماهای خارج از کشور ممنوع میکنه به علت وجود برخی موارد نامناسب) یکی دو تا صحنه نامناسب کوچیک برای بچه ها تو فیلم هست که اگه میخواید فیلم رو براشون بذارید حتما قبلش چک کنید و حواستون باشه. در کل من به جز بازی یکی دو نفر از بازیگران اصلی (رجینا هال و Issa Rae (در نقش ایپریل ویلیام، دستیار جردن سندرز) نتونستم لذت دیگه ای از فیلم ببرم و پیشنهاد میکنم اگه به چنین تمی علاقه دارید فیلم 13Going on 30 با بازی جنیفر گارنر رو ببینید. به نظرم از این فیلم قشنگتر و جذابتره.
ضعیف تر از قسمت اول که خودش به اندازه کافی ضعیف بود
1 از 10
فاقد هر گونه ارزش دانلود، تماشا و آرشیو. یک زباله تمام عیار. فیلمی که برای خندوندن بیننده به هر کاری دست بزنه، حتی سکس با یک عروسک بی جان با نشون دادن تمام جزییات، مطمئنا ارزشی نداره. واقعا اگه برای سلیقه سینمایی خودتون احترام قائلین طرف این فیلم نرید
خطر لوث شدن داستان
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
1) رامین جوادی واقعا کارش بی نقصه. اگه فقط یک چیز باشه که در تمام طول سریال، نه تنها تضعیف نشده بلکه قسمت به قسمت و فصل به فصل بهتر شده، اون موسیقی متن سریاله. موسیقی حزن انگیز و درد آور سکانس آغازین این قسمت و وداع با سر جوراه، اد، بریک، لیانا استارک و اون صحنه باشکوه خداحافظی به شدت تاثیرگذار بود.
2) کلاه از سر بر میداریم به افتخار لرد گندری باراتیون، لرد جدید Storm's End. گندری به شدت شخصیت دوست داشتنی ای داره و از اینکه میراثش به رسمیت شناخته شد واقعا خوشحال شدم اما طفلک بدجور تو ذوقش خورد وقتی آریا پیشنهادش رو رد کرد!
3) دنریس از اینکه میبینه جان بین مردم محبوبیت زیادی داره احساس خطر میکنه. تقابل بین دنریس و جان و دیالوگ هایی که بین این دو رد و بدل میشه از قسمت های مهم این قسمت بود.
4) بالاخره برین از تارث هم بختش وا شد! فک کنم دیگه ویرجینی نمونده باشه! و اما این خانواده لنیستر هر چقدر هم که به دشمنانشون ابراز وفاداری کنن باز هم نمیشه بهشون اعتماد کرد. بد خاندانی هستن! جیمی نباید با برین اون کارو میکرد، اون هم بعد از اون همه حمایتی که برین ازش کرد
5) به جز برن، سم، جان و دنریس و تیریون و واریس، الان سانسا و آریا هم هویت واقعی جان رو میدونن و این معادلات قدرت رو برای دو قسمت بعد بسیار پیچیده میکنه. جان میلی به پادشاهی نداره اما اگه هویت جان به گوش عوام برسه دیگه نمیشه کنترلش کرد
6) سکانس تقابل Bronn و برادران لنیستر در وینترفل هم از قسمت های جالب این اپیزود بود. از اونجایی که یک لنیستر همیشه دینش رو ادا میکنه، دوست دارم بدونم در ادامه چی پیش میاد
7) کار ناتمام آریا و کلگین! باید دید. سکانس دونفره آریا و کلگین در حالیکه در حال خروج از وینترفل هستن و قصد بازگشت هم ندارن سکانس جالبی بود. کار ناتمام آریا که کشتن سرسی باشه و کار ناتمام کلگین هم احتمالا انتقام زخم کودکیش از برادرش
8) سم در انتظار فرزند دوم! ماشالله خوب مشغوله!
9) صحبت های تیریون و واریس حاوی حرف های مهمی بود. دنریس مدتی میشه که مشروعیت خودش رو برای نشستن بر تخت آهنین از دست داده...تقابل بین آنچه به نفع مردمه (واریس) و وفاداری بی قید و شرط به دنریس (تیریون)
10) صحنه سقوط ریگال، اژدهای زرد دنریس، شوکه کننده ترین سکانس این قسمت بود و نشون داد خطر سرسی تا چه حد جدیه
11) سرسی مردم شهر رو به داخل Red Keep راه میده تا از اونها به عنوان سپر بلا در مواجهه با دنریس استفاده کنه. چقدر شروره این زن!
12) میساندی اسیر یوران گریجوی میشه و اون صحنه تراژیک در انتهای قسمت رقم میخوره. یکی از ناراحت کننده ترین مرگ ها در طول سریال.
یک هفته تا شروع نبرد کینگز لندینگ...انتظار وحشتناک سخته
در رمان های "نغمه آتش و یخ" جرج آر آر مارتین اصلا نایت کینگ یه شخصیت کاملا متفاوته که هزاران سال قبل وجود داشته و وایت واکرا هم به جز اینکه یه عده انگشت شمار بهشون اعتقاد دارن اصلا کسی تا بحال ندیده این ها رو (حتی اسمشون هم وایت واکر نیست و بهشون میگن Others یا دیگران). نایت کینگ کتاب ها یکی از فرماندهان Night's Watch بوده.فک کنم سیزدهمین فرمانده.که با یکی از وایت واکرای مونث پیوند زناشویی (!) میکنه و میشه نایتس کینگ (Night's king vs. Night King) و ادامه داستان. در حالیکه نایت کینگ سریال یکی از انسان های اولیه بوده که به دست بچه های جنگل برای مقابله با تهدید انسان های اولیه اون هم با شیشه اژدها به وجود میاد و بعد از کنترل خارج میشه و نهایتا حدود 8000 سال قبل از وقایع سریال اون اتفاقات و نبردها رخ میده و ما بقی داستان. پس میان نایت کینگ سریال و نایتس کینگ رمان تفاوت های کاملا اساسی هست و نمیشه این حرف شما رو زد که اگه مارتین مینوشت اونطوری میشد و وایت ها پیروز بودن و .... اتفاقا از نظر خیلی از مخاطبین مخصوصا مخاطبین casualی مثل من که اونقدر تو بحر جزییات نمیرن این قسمت و کلا از فصل چهار پنج به بعد خیلی هم قشنگ شده سریال.جون پیدا کرده.کلی نبرد خوب داشتیم در کنار اون هم کلی دیالوگ و تعامل زیبا هم بین کاراکترهای سریال بوده.یعنی هم بعد اکشن سریال خوب کار شده و هیجان رو القا میکنه و هم بعد مناسبات سیاسی و تنش های دیپلماتیک و خیانت ها و دسیسه ها زیبا ادامه پیدا کرده و هنوزم تموم نشده.هم یه نبرد جون دار دیگه مونده بین دنریس و جان از یک طرف و سرسی از سوی دیگه و هم کلی اصطلاحا twist دیگه مونده که قراره حسابی همه رو غافلگیر کنه. ایراد اول شما این بود که مرگ برخی شخصیت ها کم ابهت بود.من زیاد متوجه این ایراد نمیشم راستش.کم ابهت یعنی چی؟ یعنی حتما باید سرشون رو با شمشیر میزدن بعد جسدشون رو میسوزوندن و بعد خاکسترشو قاطی گوشت میگردن میدادن سگای رمزی بولتون بخورن؟! لیتل فینگر رو که آریا کشت و لیتل فینگر تو لیستش بود اگه اشتباه نکنم.خیلی هم بجا بود و الکی شلوغش نکردن. جوراه مورمونت که خیلی حماسی مرد! دیگه از اون حماسی تر که یکی پس از دیگری شمشیر و خنجر بخوره و در نهایت دنریس با سر جنازه ش ضجه بزنه؟! تازه با اون موسیقی متن شاهکار رامین جوادی عزیز. اد هم که آنچنان شخصیت فوق محبوبی نبود که حالا همه بخوان به فکر نوع مرگش باشن. کما اینکه اد هم در راه نجات همسنگر و همرزمش سم تارلی مرد و برازنده و شجاعانه مرد. سکانس مرگ نایت کینگ هم درسته که anti-climactic بود و یک دفعه در عین ناباوری اتفاق افتاد اما پایانی بود که هیچ کس حدس نمیزد و هیچ کس انتظارشو نداشت و یک پایان غافلگیر کننده بود. ضمن اینکه آریا در طول چندین فصل حسابی برای این روزها آماده شده بود.هم در مکتب facelessها در Essos تلمذ کرده بود هم در فن شمشیر زنی ماهر شده بود هم خنجری با تیغه فولاد والرین داشت و هم چابک و ریزنقش و سریع و کم صدا بود و همه اینها رو قبلا برای مخاطب جا انداخته بودن. ضمن اینکه باید بگم سریال هنوز سه قسمتش مونده و کلی غافلگیری دیگه در راه میتونه باشه. پس زود قضاوت نکنید.شاید اتفاقات عجیبی بیفته! شاید! گفتید یک نفر شصتا وایتو میکشت! خب تو ارباب حلقه هام این بود. نبود؟ آراگورن و گیملی و لگولاس تو نبرد هلمز دیپ چند نفرو کشتن!؟ خاصیت داستان های حماسی و فانتزی همینه.قهرمان سازی. و خاصیت قهرمان هم همینه.نبرد با دشمنانی که روی کاغذ بر او غلبه خواهند کرد ولی در نهایت قهرمان پیروز نبرده تا جایی که به طرزی حماسی داستانش به پایان برسه. انتظار که نداشتین مثلا برین یا جیمی یا جان و بقیه همینطوری همون اول بمیرن؟! در مورد اینکه میفرمایید نبرد خیلی تاریک بود بخاطر این بود که کارگردان بجای استفاده از نورپردازی مصنوعی از نورپردازی طبیعی (نور آتش و نور منعکس شده از سطح برف و ...) استفاده کرده و این کنتراست بین سیاهی مطلق و روشنی آتش و مهتاب و برف خودش از زیبایی های این قسمت بوده. چون حس ترس و هیجان رو به خوبی منتقل کرده به نظرم. اینکه دوتراکی ها به دل سیاهی میزنن و یک به یک خاموش میشن به شدت تاثیرگذار بود و نمونه های دیگه در طول این قسمت. من شخصا با اینکه نمایشگر ضعیفی دارم و کیفیت معمولی 720هم دیدم ولی مشکلی در تشخیص اینکه کی به کیه و کی داره کی رو میزنه نداشتم.به نظر من هر اونجایی که کارگردان لازم دونسته بود به بیننده نشون بده کی داره مورد حمله قرار میگیره و کی داره کی رو میزنه به خوبی اونجا رو نمایش داده بود و به اندازه کافی روشنی وجود داشت و اونجاهایی که سیاهی لشکرا بودن خب طبعا اهمیت نداره بدونیم تک تکشون دارن با کی نبرد میکنن. با احترام به نظر شما و همه مخالفان این قسمت، من یکی از موافقانش هستم و بسیار از لحظه لحظه این قسمت لذت بردم.و مطمئنم که در سه قسمت بعدی کلی اتفاق هیجان انگیز خواهد افتاد و کلی دیالوگ خوب رد و بدل خواهد شد و کلی غافلگیری خواهیم دید.سریال هنوز تموم نشده!
پایانی خوب بر سه گانه ای خوب
8 از 10 رو براش مناسب میدونم.
کیفیت انیمیشن ها، صحنه های اکشن، صداگذاری ها، موسیقی، بار احساسی و عاطفی داستان، و پایان بندی مناسب رو جزو نکات مثبت فیلم دیدم و از طرفی، شخصیت منفی (گریمل) خیلی تک بعدی بود و ترجیح میدادم کمی هم وقت میذاشتن و براش یک پیش زمینه داستانی همراه با انگیزه های شرارتش در نظر میگرفتن تا از این حالت سیاه مطلق در بیاد
.
.
.
پ ن 1: با اینکه اسم این قسمت The Hidden World بود ولی به جز در یک سکانس، در جای دیگه ای به این لوکیشن پرداخته نشد و اونطور که باید و انتظار داشتم براش وقت نذاشته بودن. شایدم گذاشتنش برای قسمت بعدی البته اگه دنباله ای وجود داشته باشه که امیدوارم اینطور نشه و داستان به همینجا ختم بشه
پ ن 2: ریش خیلی به هیکاپ میومد!
فیلم بسیار خوب و شسته رفته ای بود
بازی هنرمندانه میکلسن
فیلمبرداری و تدوین عالی همراه با نماهای زیبای قطبی که در کشور ایسلند انجام شده بود
موسیقی ای که رو فضای کار نشسته بود و احساسات مختلف اُورگارد، شخصیت اصلی فیلم، رو در هر لحظه به زیبایی منعکس می کرد. احساساتی همچون ترس. تنهایی. درماندگی. امید به بقا. همه اینها همراه با صداگذاری و صدابرداری بی نقص
و در نهایت کارگردانی بسیار خوب جو پنا در اولین تجربه بزرگ حرفه ایش
من که از فیلم لذت بردم. اگه علاقه مند به آثاری با فضای بقا در طبیعت وحشی هستین و حوصله تماشای فیلمی با دیالوگ حداقلی و تمرکز حداکثری بر مکث روی نماهای گوناگون رو دارین این فیلم رو از دست ندین.
امتیاز من 8 از 10
بودجه ساخت: 20 میلیون دلار
فروش: 48.7 میلیون دلار
امتیاز من 5 از 10
-------------------------------------
اگه بخوام از زاویه دید یک آدم بالغ به این فیلم نگاه کنم باید بگم تقریبا از دقیقه 25 به بعد، Little برای من تبدیل شد به یه کمدی خسته کننده با شوخی هایی که به هیچ وجه در نمی اومد و موقعیت های کمیکی که بعضا به شدت بی هدف و به قول معروف گفتنی نپخته بودن و این روندی بود که تا انتهای فیلم ادامه داشت. در واقع، از زمانی که جردن سندرز 38 ساله (Regina Hall) از خواب بیدار میشه و میبینه به خود 13 ساله ش تبدیل شده، انگار تمام جذابیت و بار کمدی فیلم به طور ناگهانی ناپدید میشه و این جذابیت تنها زمانی به فیلم بر می گرده که جردن 13 ساله (Marsai Martin) دوباره به 38 سالگی باز میگرده که متاسفانه در اون زمان تقریبا فیلم به انتهای خودش رسیده و کار از کار گذشته؛ اما از طرفی فک میکنم مخاطب کودک و نوجوان (مشخصا "دختر بچه ها") از دیدن این فیلم لذت ببرن یا حداقل نسبت به من بزرگسال بیشتر بهشون خوش بگذره. البته با توجه به رده بندی سنی PG-13 فیلم (که فک میکنم تماشای اون رو برای کودکان زیر 13 سال بدون حضور بزرگتر در سینماهای خارج از کشور ممنوع میکنه به علت وجود برخی موارد نامناسب) یکی دو تا صحنه نامناسب کوچیک برای بچه ها تو فیلم هست که اگه میخواید فیلم رو براشون بذارید حتما قبلش چک کنید و حواستون باشه. در کل من به جز بازی یکی دو نفر از بازیگران اصلی (رجینا هال و Issa Rae (در نقش ایپریل ویلیام، دستیار جردن سندرز) نتونستم لذت دیگه ای از فیلم ببرم و پیشنهاد میکنم اگه به چنین تمی علاقه دارید فیلم 13Going on 30 با بازی جنیفر گارنر رو ببینید. به نظرم از این فیلم قشنگتر و جذابتره.
1 از 10
فاقد هر گونه ارزش دانلود، تماشا و آرشیو. یک زباله تمام عیار. فیلمی که برای خندوندن بیننده به هر کاری دست بزنه، حتی سکس با یک عروسک بی جان با نشون دادن تمام جزییات، مطمئنا ارزشی نداره. واقعا اگه برای سلیقه سینمایی خودتون احترام قائلین طرف این فیلم نرید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
1) رامین جوادی واقعا کارش بی نقصه. اگه فقط یک چیز باشه که در تمام طول سریال، نه تنها تضعیف نشده بلکه قسمت به قسمت و فصل به فصل بهتر شده، اون موسیقی متن سریاله. موسیقی حزن انگیز و درد آور سکانس آغازین این قسمت و وداع با سر جوراه، اد، بریک، لیانا استارک و اون صحنه باشکوه خداحافظی به شدت تاثیرگذار بود.
2) کلاه از سر بر میداریم به افتخار لرد گندری باراتیون، لرد جدید Storm's End. گندری به شدت شخصیت دوست داشتنی ای داره و از اینکه میراثش به رسمیت شناخته شد واقعا خوشحال شدم اما طفلک بدجور تو ذوقش خورد وقتی آریا پیشنهادش رو رد کرد!
3) دنریس از اینکه میبینه جان بین مردم محبوبیت زیادی داره احساس خطر میکنه. تقابل بین دنریس و جان و دیالوگ هایی که بین این دو رد و بدل میشه از قسمت های مهم این قسمت بود.
4) بالاخره برین از تارث هم بختش وا شد! فک کنم دیگه ویرجینی نمونده باشه! و اما این خانواده لنیستر هر چقدر هم که به دشمنانشون ابراز وفاداری کنن باز هم نمیشه بهشون اعتماد کرد. بد خاندانی هستن! جیمی نباید با برین اون کارو میکرد، اون هم بعد از اون همه حمایتی که برین ازش کرد
5) به جز برن، سم، جان و دنریس و تیریون و واریس، الان سانسا و آریا هم هویت واقعی جان رو میدونن و این معادلات قدرت رو برای دو قسمت بعد بسیار پیچیده میکنه. جان میلی به پادشاهی نداره اما اگه هویت جان به گوش عوام برسه دیگه نمیشه کنترلش کرد
6) سکانس تقابل Bronn و برادران لنیستر در وینترفل هم از قسمت های جالب این اپیزود بود. از اونجایی که یک لنیستر همیشه دینش رو ادا میکنه، دوست دارم بدونم در ادامه چی پیش میاد
7) کار ناتمام آریا و کلگین! باید دید. سکانس دونفره آریا و کلگین در حالیکه در حال خروج از وینترفل هستن و قصد بازگشت هم ندارن سکانس جالبی بود. کار ناتمام آریا که کشتن سرسی باشه و کار ناتمام کلگین هم احتمالا انتقام زخم کودکیش از برادرش
8) سم در انتظار فرزند دوم! ماشالله خوب مشغوله!
9) صحبت های تیریون و واریس حاوی حرف های مهمی بود. دنریس مدتی میشه که مشروعیت خودش رو برای نشستن بر تخت آهنین از دست داده...تقابل بین آنچه به نفع مردمه (واریس) و وفاداری بی قید و شرط به دنریس (تیریون)
10) صحنه سقوط ریگال، اژدهای زرد دنریس، شوکه کننده ترین سکانس این قسمت بود و نشون داد خطر سرسی تا چه حد جدیه
11) سرسی مردم شهر رو به داخل Red Keep راه میده تا از اونها به عنوان سپر بلا در مواجهه با دنریس استفاده کنه. چقدر شروره این زن!
12) میساندی اسیر یوران گریجوی میشه و اون صحنه تراژیک در انتهای قسمت رقم میخوره. یکی از ناراحت کننده ترین مرگ ها در طول سریال.
یک هفته تا شروع نبرد کینگز لندینگ...انتظار وحشتناک سخته
مشکل زیاد دارین. نظرات کاربران رو بخونین تا متوجه بشین
8 از 10 رو براش مناسب میدونم.
کیفیت انیمیشن ها، صحنه های اکشن، صداگذاری ها، موسیقی، بار احساسی و عاطفی داستان، و پایان بندی مناسب رو جزو نکات مثبت فیلم دیدم و از طرفی، شخصیت منفی (گریمل) خیلی تک بعدی بود و ترجیح میدادم کمی هم وقت میذاشتن و براش یک پیش زمینه داستانی همراه با انگیزه های شرارتش در نظر میگرفتن تا از این حالت سیاه مطلق در بیاد
.
.
.
پ ن 1: با اینکه اسم این قسمت The Hidden World بود ولی به جز در یک سکانس، در جای دیگه ای به این لوکیشن پرداخته نشد و اونطور که باید و انتظار داشتم براش وقت نذاشته بودن. شایدم گذاشتنش برای قسمت بعدی البته اگه دنباله ای وجود داشته باشه که امیدوارم اینطور نشه و داستان به همینجا ختم بشه
پ ن 2: ریش خیلی به هیکاپ میومد!
بازی هنرمندانه میکلسن
فیلمبرداری و تدوین عالی همراه با نماهای زیبای قطبی که در کشور ایسلند انجام شده بود
موسیقی ای که رو فضای کار نشسته بود و احساسات مختلف اُورگارد، شخصیت اصلی فیلم، رو در هر لحظه به زیبایی منعکس می کرد. احساساتی همچون ترس. تنهایی. درماندگی. امید به بقا. همه اینها همراه با صداگذاری و صدابرداری بی نقص
و در نهایت کارگردانی بسیار خوب جو پنا در اولین تجربه بزرگ حرفه ایش
من که از فیلم لذت بردم. اگه علاقه مند به آثاری با فضای بقا در طبیعت وحشی هستین و حوصله تماشای فیلمی با دیالوگ حداقلی و تمرکز حداکثری بر مکث روی نماهای گوناگون رو دارین این فیلم رو از دست ندین.
امتیاز من 8 از 10