Nathalie Saugeon

لئو، مهندس جوانی است که برای فروش زمین‌های پدری‌اش به شرکتی که در زمینه حفاری فلزات خاکی کمیاب فعالیت دارد، به زادگاهش بازمی‌گردد.

"علی"،"کویته"،"عمر" و "بوبکر" بچه های خیابانی هستند.از زمانی که گروه خود و "دیب" را ترک کرده اند در مناطق بندری کازابلانکا زندگی می کنند.آنها در سایه ترس انتقام "دیب" زندگی می کنند."علی" دوست دارد دریانورد شود.زمانی که او با مادرش زندگی می کرد داستانهایی درباره جزیره ای اسرارآمیز با دو خورشید شنیده است و تلاش می کند به همراه دوستانش آن مکان را پیدا کند...