تام به دلیل مستی گواهینامه رانندگی خود را از دست داد. او برای اینکه بتواند رانندگی کند، یک پرستار زن به نام بنته را استخدام کرد. اما او به سرعت به او علاقه مند شد
یک هنرمند که در کارش موفق نبوده، یک فاحشهخانه را از خالهاش به ارث میبرد. او اداره آن را به عهده میگیرد و عاشق یکی از کارمندان آنجا، به نام ویرجینیا، میشود.
زنی در زندگی خود انتخابهای اشتباهی کرده است.او با یک سارق که به زندان می افتد ازدواج کرده و صاحب فرزندی شده است.او که تنها شده است وارد روابط بسیاری شده اما چیزی بدست نمی آورد.در نهایت پسرش مفقود شده و او به تدریج متوجه می شود پسرش برایش اهمیت زیادی دارد و...