«آينار»(ردفورد) روزي روزگاري مزرعه دار موفقي بوده است. «آينار» پسري داشته که سال ها پيش وقتي همسرش، «جين» (لوپز) پشت رل بوده، در تصادف اتومبيل کشته شده است و «آينار» هرگز نتوانسته «جين» را به خاطر مرگ پسرشان ببخشد. اما «جين» و «گريفين» صاحب دختر کوچکي به نام «گريف» نيز بوده اند که «آينار» هرگز او را نديده تا اين که يازده سال بعد جلوي در خانه اش پديدار مي شود. «جين» و «گريف» (گاردنر)، در فرار از دست مرد خشني به نام «گري» (لوييس)، به مزرعه ي «آينار» پناه آورده اند...
یک دانشجوی سال اولی رشته پزشکی هیچ چیزی را جدی نمیگیرد جز تعقیب همکار آزمایشگاهیش که درباره آناتومی بدن انسان تحقیق میکند ، حال همه چی به این دختر بستگی دارد تا او کار و زندگی را جدی بگیرد...