هیجران حدود یک سال پیش شوهر خود را از دست می دهد و هیجران که نمی تواند نبود همسرش را بپذیرد روزهای سختی را پشت سر می گذارد. او با کمک دخترش گیزم از حمایت روانی برخوردار می شود. هیجران که داروها را به طور منظم مصرف نمی کند ، نمیتواند از این وضعیت رهایی یابد...
پس از ناپدید شدن پسربچهای به نام امید، مادرش سعی میکند که با خاطرات او به زندگی ادامه دهد. از سوی دیگر، سارپ (برادر امید) خود را برای گم شدن او سرزنش میکند. سارپ ییلماز که به تازگی از آکادمی پلیس فارغالتحصیل شدهاست، به ناچار باید با گذشته تاریک پدرش مواجه شود و…