داستان «همیشه-همیشه» که وقایع آن در کیفِ اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی رخ میدهد، ترسیمی آزاردهنده از جوانان یاغی است که در مسیر عشق گام برمیدارند، به کشف تمایلات ج.ن.س.ی خویش میپردازند و بازیهای ظالمانهای را به راه میاندازند که هرگز برندهای نخواهد داشت.
ماشا درونگرا خود را یک فرد خارجی می بیند مگر اینکه با دو دوست صمیمی خود، یانا و سنیا، معاشرت داشته باشد. ماشا در حالی که سعی می کند در آخرین سال تحصیلی خود بگذرد، به گونه ای عاشق می شود که او را مجبور می کند از منطقه راحتی خود خارج شود...