گو ونتونگ ، مردی میانسال که تنها زندگی میکند، در محل کار با عکاس جوانی به نام او یانگ ون هویی آشنا میشود. به طور اتفاقی، گو ونتونگ از محل زندگی پدرش که سالها از او بیخبر بوده، مطلع میشود. او با تشویق او یانگ ون هویی، تصمیم میگیرد با پدرش روبرو شود و رابطه از دست رفتهشان را احیا کند...
چوی هیون به کره جنوبی می آید تا به مراسم تشییع جنازه دوستی برود. او در دانشگاه پکن در چین تدریس میکند و با یک زن چینی ازدواج کرده پس از مراسم تشییع جنازه ، چوی هیون تصمیم به بازدید از شهر میگیرد او به یک کافی شاپ میرود در ان جا با یک زن که صاحب انجا است آشنا می شود و ...