در پاییز سال سوم و آخر مدرسه راهنمایی، هاجیمه آئونو، یک اعجوبه ویولن، به دلایل شخصی خود، نواختن ویولن را متوقف کرد. اما در همان سال بود که با دختری آشنا شد که به او در مورد دبیرستانی با ارکستر مدرسه معتبر گفت. ناگهان چرخ دنده های ساعت زندگی آئونو دوباره شروع به چرخیدن کردند. این داستان یک درام جوانی است که هماهنگی بین موسیقی و قلب را به وجود می آورد!
توی بازی فانتزی «ملتهای ابدی» که باید یه امپراتوری رو بچرخونی، تاکوتو ایرا (Takuto Ira) یه گیمر خفنه که همیشه رتبهی اوله. یه روز که تو بیمارستان بیهوش میشه، یهو چشم باز میکنه و میبینه تو قارهی ایدوراگیا (Idoragya)ه، که انگار از تو بازی دراومده. اونجا با اسلاج آتو (Sludge Atou)، کاراکتر مورد علاقهش تو بازی، روبهرو میشه و نقشه میکشه که امپراتوری شرور ماینوگرا (Mynoghra) رو راه بندازه.
یورینا، یک دختر دانشجوی گوتیکلولیتای توهمزده، یک دختر شیطانی به نام جاشینچان را احضار میکند. آنها مجبورند با هم در یک آپارتمان قدیمی در توکیو زندگی کنند. اگر یورینا بمیرد، جاشینچان میتواند به جهنم برگردد، بنابراین جاشینچان دائماً سعی میکند یورینا را بکشد.
"آیا تا آخر عمر با من در یک گروه باشی؟" پایان بهار سال اول آنون در آکادمی دخترانه Haneoka است و تقریباً همه در یک گروه هستند. برای اینکه با بقیه کلاس هماهنگ شود، آنون که مدرسه را دیر شروع کرده است، به سرعت برای یافتن اعضای گروه میکوشد و متوجه میشود که "هانئوکا's Weirdo" Tomori هنوز به هیچ گروهی ملحق نشده است. بنابراین آنون تصمیم میگیرد در هر زمانی با توموری صحبت کند. هزینه اما... ** کبودی و نامناسب اینطور که هست، این موسیقی ماست، گریه ما.** **شاید گم شویم، اما مثل گمشده به حرکت ادامه خواهیم داد.**