مارسل، تاجر بلژیکی متاهل، به کودکان خیابانی رومانی گرایش دارد. همسرش، ماریلنا، به خاطر حفظ زندگی مشترک، این وضعیت را تحمل میکند. اما با ورود سیمونا که با مواد مخدر و روشهای جدید به تجربیات ج.ن.س.ی. مارسل اضافه میشود، زندگی آنها آشفتهتر میشود. در نهایت، ماریلنا از روی حسادت، سیمونا را طرد کرده و تصمیم به جدایی از مارسل میگیرد.