الن کارا، زنی که بار گناهان گذشته بر دوش میکشد، در خانهای تسخیرشده زندانی شده است. در این مکان نفرینشده، تمامی خاطرات تاریک و دردناک زندگیاش به صورت کابوسی هولناک به سراغش میآید و او را در چنبره عذاب وجدان فرو میبرد.
این داستان از جایی آغاز میشود که کمال با ازدواج معشوقش با برادرش مخالفت میکند و این تصمیم، سرآغاز اتفاقات بدی برای روستا میشود. ۲۵ سال بعد، طلسمی که بر اثر این اتفاقات بر روستا حاکم شده بود، دوباره فعال میشود و نیروهای شیطانی بیدار میشوند و به دنبال نجاتدهندهای هستند.