Spawn (1997)
یک آدمکش دولتی پس از اینکه توسط کارفرمایش مورد خیانت و قتل قرار میگیرد، به عنوان یک هلاسپاون (موجودی از نسل هل) زنده میشود و مجبور میشود به عنوان رهبر بیمیل ارتش هل عمل کند.
Relic Hunter (1999)
سیدنی فاکس یک استاد دانشگاه و "شکارچی آثار باستانی" جهانگرد است که به دنبال آثار باستانی برای بازگرداندن به موزهها و/یا فرزندان صاحب اصلی است. او توسط دستیار زبانشناس خود، نایجل، و گاهی اوقات توسط منشی تا حدودی بیخیالش، کلودیا، یاری میشود. او اغلب در نهایت با شکارچیان رقیب که به دنبال آثار باستانی برای پول هستند، مبارزه میکند.
The Confession (2011)
در شب کریسمس، یک آدمکش وارد کلیسا میشود تا گناهانش را به یک کشیش اعتراف کند. در حالی که در ابتدا به نظر میرسد که اعترافکننده یک ماشین کشتار شیطانی و خونسرد است و کشیش داور نهایی خیر، با آشکار شدن سفر اعترافکننده، مشخص میشود که هر دو مرد بسیار پیچیدهتر از آن چیزی هستند که هر دو میتوانستند تصور کنند.
Robin Hood (2025)
راب، یک یاغی ساکسون، و ماریان، یک زن اشرافزاده نورمن، پس از فتح نورمنها برای مبارزه با بیعدالتی متحد میشوند. راب رهبری یک گروه شورشی را بر عهده دارد در حالی که ماریان به دربار فاسد نفوذ میکند و هر دو برای عدالت و صلح تلاش میکنند.
Shackleton (2002)
داستان واقعی سفر اکتشافی شاکلتون در سال ۱۹۱۴ به قطب جنوب و مبارزه حماسی او برای هدایت بیست و هشت خدمهاش به مکانی امن پس از له شدن کشتیاش در میان یخهای قطبی.
Jormungand (2012)
گروهی از دوستان شاد که به کوکو کمک میکنند تا از دردسر دوری کند. با این حال، زندگی جذاب آنها زمانی به پایان میرسد که آنها متوجه میشوند کوکو یک دلال اسلحه است و محافظان شاد او سربازان نخبهای هستند که در چیزی "بهترینِ بهترینها" هستند.
Mobius (2025)
یک کارآگاه مشهور که هر پروندهای را حل میکند، با سختترین چالش خود روبرو میشود، زمانی که قتلهای غیرقابل ردیابی شهر هوآئو را فرا میگیرد. قاتل بدون هیچ ردی ناپدید میشود و سایههای شهر را به تهدیدات بالقوه تبدیل میکند.
SANDA (2025)
تو ژاپن نزدیک آینده که نرخ تولدش فوقالعاده پایینه، بچهها خیلی عزیزن ولی تحت نظارت شدیدن. بابانوئل ممنوعه چون خطرناکه. یه روز برفی ۲۵ دسامبر، کازوشیگه (Kazushige Sanda)، دانشآموز راهنمایی و نواده بابانوئل، مورد حمله همکلاسیش فویومورا (Fuyumura) قرار میگیره که میخواد اون دوست گمشدهش اونو (Ono) رو پیدا کنه. "بابانوئل، لطفاً دوست منو پیدا کن." کازوشیگه برای محافظت از بچهها در برابر بزرگترها، تصمیم میگیره بابانوئل بشه و با بزرگترها بجنگه.