اندی دیگه بزرگ شده است و کم کم روانه رفتن به دانشگاه میشود و اسباب بازی هایش که وودی و باز هم جزء آنها هستند قرار است که داخل اتاق زیرشیروونی انبار شوند. ولی قبل از اینکه این اتفاق بیفتد به صورت تصادفی دور انداخته میشوند و بعد از گذراندن ماجراهایی، خود را در یک مهدکودک می یابند.
وودی توسط یک جمع کننده اسباب بازی دزدیده میشود. اکنون باز و اسباب بازیهای دیگر باید او را سریعتر نجات دهند، وگرنه ممکن است او در ژاپن فروخته شود و دیگر نتوانند دوباره او را ببینند.
اندی پسربچه ایست که کلی اسباب بازی دارد و درمیان آنها وودی کلانتر را بیشتر دوست دارد و با او بازی میکند. در دنیای اسباب بازیها وودی از همه محبوب تر است. در جشن تولد اندی، او یک آدم فضایی به نام باز لایتیر هدیه میگیرد. حالا اندی باز را بیشتر از همه اسباب بازیها دوست دارد. وودی در جمع اسباب بازیها محبوبیت خود را از دست دادهاست و این امر باعث درگرفتن رقابتی شدید بین باز و وودی شده است.
پاندای کونگ فو کار که در قسمت قبل بعد از سپری کردن تمرین های سخت و طاقت فرسا بالاخره توانست خودش را به عنوان جنگجوی اژدها اثبات کند، در این قسمت تصمیم گرفته تا به دنبال ریشه خود بگردد تا متوجه گذشته خود شود. در گیر و دار جستجوهای «پو» برای یافتن والدین واقعی اش، یک طاووس خونسرد و البته بی رحم به نام ارباب «شین» هوس کرده تا کل جهان را به تصرف خود درآورد و بساط کونگ فو را به صورت کامل از زمین ریشه کن کند...
«پو» پاندایی چاق و عاشق کونگ فو است. پدرش یک آشپز است و طبق رسم های قدیمی پسر باید همان شغل پدر را ادامه دهد ولی پو هیچ تمایلی به دنبال کردن شغل پدرش ندارد. استاد «اوگوای» دوست قدیمی استاد چیفو است. استاد اوگوای خواب می بیند که «تای لونگ» (شاگرد سابق استاد چیفو که ببری بسیار قوی و شیطانی و در زندان به سر می برد) از زندان بازگشته و هیچ کس قدرت مقابله با او را ندارد جز جنگجوی اژدها. اتفاقا خواب او درست تعبیر شد و تای لونگ توانست از بزرگترین زندان چین فرار کند. روزی که قرار است مسابقه بین پنج شاگرد استاد «چیفو» برگزار شود تا جنگجوی اژدها مشخص شود، پو کاملا اتفاقی وارد محل مسابقه می شود و استاد اوگوای او را به عنوان حریف اژدها معرفی می کند. پو که حتی نمی تواند از شدت چاقی نوک پای خود را نگاه کند باید تای لونگ ببر خبیث را شکست دهد.
«دون ويتو کورلئونه» (براندو) يکي از رؤساي پرقدرت مافياست که به خاطر کمک هايش به مهاجران ايتاليايي در نيويورک به «پدرخوانده» معروف است. پس از مرگ «دون ويتو»، جاي او را پسر کوچک خانواده، «مايکل» (پاچينو)، مي گيرد که پيش از اين علاقه اي به فعاليت هاي غيرقانوني خانواده اش نداشته است. «مايکل» خيلي زود با يک سري قتل و کشتار و پس از تصفيه ي خرده حساب هاي قديمي، پدرخوانده ي جديد مي شود...
فرودو و سم با راهنمایی گالوم، به مسیرشان به سمت کوه نابودی ادامه میدهند، در حالی که مطمئن نیستند او به چه سمتی هدایتشان می کند. باقیمانده یاران حلقه، مردم گاندور و روهان را در نبردی عظیم علیه نیروهای سائورون، یاری می کنند.
ینیروهای سائورون رو به افزایشند و او متحدهای جدیدی بدست آورده است. ارتش سارومان اکنون آماده حمله به آراگورن و مردم روهان هست. از طرفی دیگر یاران حلقه از هم پاشیدهاند و فرودو و سم با امید اندکی که باقی مانده به سمت موردور می روند. متحدان جدیدی به آراگورن، و مری و پیپین پیوستهاند، و آنها باید از روهان دفاع کرده و بر آیزنگارد بتازند. در همین حال سائورون در حال پایهریزی یک حمله بزرگ به گاندور است، و جنگ حلقه در حال آغاز می باشد.
یک حلقهی باستانی که قرنها پیش گم گشته بود، حالا دوباره پیدا شده و از دست تقدیر، به هابیتی جوان بنام فرودو رسیده است. وقتی که گندالف می فهمد که این حلقه، همان حلقه یگانه ارباب تاریکی، سائورون است، فرودو مجبور می شود این حلقه را به کوه نابودی برده و آن را از بین ببرد. با این وجود او تنها نمی رود و در این راه هشت یار دیگر به او در انجام ماموریتش کمک می کنند. یاران حلقه باید از میان کوهها، جنگلها، برف و بوران و تاریکی عبور کنند و با نیروهای شرور تاریکی در میان راهشان مقابله کنند. موفقیت آنها در این ماموریت سخت، تنها امید برای خاتمه دادن به دوران حکومت ارباب تاریکی است.
عروس آدم کش به راهش برای انتقام گیری از رئیس سابقش «بیل»، ادامه میدهد. دو عضو باقی مانده از گروهی که چهار سال پیش به او خیانت کردند، هدف های جدید او هستند.