یک سری حقایق رو هم در مورد Avengers Endgame خواستم بنویسم که خوندنش خالی از لطف نیست (بابت طولانی بودن عذر میخوام اما حیفم اومد باهاتون به اشتراک نذارم):
- این فیلم با فروش جهانی 2,793,274,168 دلار، بالاتر از آواتار جیمز کامرون (با فروش 2,789,679,794 دلار) تبدیل به پر فروش ترین فیلم تاریخ سینما شد. البته بدون در نظر گرفتن نرخ تورم. اگه نرخ تورم رو در نظر بگیریم، لقب پر فروش ترین فیلم تاریخ تعلق میگیره به "بر باد رفته" محصول 1939 با 3,728,000,000 دلار فروش جهانی و در رتبه های بعدی به ترتیب، آواتار - تایتانیک - جنگ ستارگان (1977) - اونجرز: پایان بازی - آوای موسیقی - E.T - ده فرمان - دکتر ژیواگو - جنگ ستارگان: نیرو بر می خیزد.
- "اونجرز: پایان بازی" با بودجه ساخت 356 میلیون دلار، بعد از دو فیلم "دزدان دریایی کارائیب: سوار بر موج های ناآشنا" (379) و "اونجرز: عصر التران" (365) در مقام سوم پرهزینه ترین فیلم های تاریخ هالیوود و بالاتر از آثاری چون "اونجرز: جنگ بی نهایت"، "دزدان دریایی کارائیب: پایان دنیا" و "لیگ عدالت" قرار میگیره. در صورتی که نرخ تورم رو در نظر بگیریم، "اونجرز: پایان بازی" به مقام چهارم سقوط میکنه، در حالیکه مقام سوم به "دزدان کارائیب: پایان دنیا" میرسه و مقام اول و دوم هم دست نخورده باقی میمونه. البته به مبلغ 356 میلیون دلاری بودجه "اونجرز: پایان بازی" باید بیش از 200 میلیون دلار هم هزینه های تبلیغات رو اضافه کرد که جزو بودجه ساخت محسوب نمیشه.
- این 22مین فیلم در دنیای سینمایی مارول به حساب میاد که از سال 2008 با اولین نسخه "مرد آهنی" شکل گرفت و پس از فیلم 23م یعنی "مرد عنکبوتی: دور از خانه"، پایان فاز سوم دنیای سینمایی مارول محسوب میشه.
- برادران روسو، آنتونی 49 ساله و جوزف 48 ساله (جو)، قبل از "اونجرز: جنگ بی نهایت" و "اونجرز: پایان بازی"، دو نسخه از کاپیتان امریکا رو هم کارگردانی کردن (سرباز زمستان و جنگ داخلی).
- فیلم برداری از ماه آگوست 2017 همزمان با فیلم برداری "اونجرز: جنگ بی نهایت" در استودیوی پاین وود آتلانتا در ایالت جورجیای امریکا آغاز شد و در ژانویه 2018 به پایان رسید. سایر مکان های فیلم برداری هم در نیویورک، اسکاتلند، نروژ، و مناطق مترو و مرکز شهر آتلانتا بودن.
- دیالوگ "I Love You 3000" (سه هزار تا دوسِت دارم) که در قسمت هایی از فیلم میبینیم، در واقع جمله ای بوده که یکی از بچه های رابرت داونی جونیور (مرد آهنی) به باباش میگفته. برادران روسو از این جمله اونقد خوششون اومد که تو فیلم گنجوندنش.
- رابرت داونی جونیور، با بازی در این فیلم، رکورد بازی در نقش یک ابرقهرمان در فیلم های متوالی رو که پیش از این در اختیار هیو جکمن (ولورین) بود با 10 فیلم شکست.
- دختر Hawkeye در فیلم و همینطور دختری که در صحنه ای از فیلم میخواد با هالک عکس یادگاری بگیره، دخترهای جو روسو، یکی از دو کارگردان فیلم هستن.
- "اونجرز: پایان بازی" اولین فیلمی به شمار میاد که تونسته در هفته اول اکرانش به فروش بالای یک میلیارد دلار دست پیدا کنه.
- پس از شکسته شدن رکورد فروش آواتار به دست "اونجرز: پایان بازی"، جیمز کامرون پیام تبریکی رو برای استودیوی مارول و شخص کوین فایگی، مدیرعامل استودیو فرستاد که در اون حرف A اونجرز، مثل کوه یخ کشتی تایتانیک رو غرق میکنه!
- این فیلم، آخرین حضور "استن لی" فقید، خالق کتاب های مصور منبع اقتباس فیلم، در جلوی دوربین به حساب میاد
- برادران روسو، قبل از انتخاب عنوان "پایان بازی" برای فیلم، اسم دیگه ای رو به نام "دستکش بی نهایت" (Infinity Gauntlet) برای فیلم در نظر داشتن.
- کریس همزورث (ثور) و کریس اونز (کاپیتان امریکا) برای بازی در دو فیلم "جنگ بی نهایت و پایان بازی" هر کدام 15 میلیون دلار دستمزد دریافت کردن. جالبه که کریس اونز برای بازی در فیلم "کاپیتان امریکا: نخستین انتقام جو" تنها 300 هزار دلار دریافت کرده بود.
- برادران روسو و کوین فایگی از قسمت پایانی سریال "پیشتازان فضا: نسل بعد" (Star Trek: The Next Generation) به عنوان منبع اصلی الهام بخش "اونجرز: پایان بازی" یاد کردن.
- در میان بازیگران فیلم، 19 بازیگر برنده یا نامزد جایزه اسکار به چشم میخوره.
- گوئئنث پالترو (پپر) اعلام کرده که "اونجرز: پایان بازی" آخرین نقش آفرینی او در فیلم های مارول خواهد بود.
- با اینکه فیلم "کاپیتان مارول" پیش از این فیلم اکران شده بود ولی صحنه های حضور بری لارسن (کاپیتان مارول) در "اونجرز: پایان بازی" قبل از "کاپیتان امریکا" فیلم برداری شدن.
- در زمان 02:17:41 فیلم، اگه دقت کنید میتونید هاوارد داک یا هاوارد اردکه (Howard the Duck) رو ببینید که از شخصیت های قدیمی کتاب های مصور مارول به حساب میاد و حتی فیلمی هم به همین نام در دهه 80 ساخته شده که البته یکی از فیلم های بد تاریخ هالیوود قلمداد میشه
- سکانس های مربوط به زندگی شخصی ثور و مردمان آزگارد در شهر تونسبرگ نروژ فیلمبرداری شده که قدیمی ترین شهر این کشوره.
- پس از اکران "ثور: رگناراک"، دسته ای از طرفداران به دلیل لحن طنز و شوخ طبعی فیلم اون رو با "Guardians of the Galaxy" مقایسه میکردن. عبارت "Asgardians of the Galaxy" که در فیلم میشنویم در واقع اشاره ای هست به این موضوع.
- لی مور، بازیگر نقش کهن سالی اسکات لنگ (مرد مورچه ای)، در زمان فیلم برداری 93 ساله بوده و مدت کوتاهی بعد فوت میکنه.
- جو روسو، کارگردان فیلم، و خالق شخصیت تانوس، جیم استارلین، هر دو در سکانسی که استیو راجرز (کاپیتان امریکا) در گروه مشاوره حضور داره بازی کردن.
"حلقه گم شده"
بودجه ساخت: 100 میلیون دلار
فروش: 24.7 میلیون دلار
امتیاز من: 8 از 10 (خیلی خوب)
-----------------------------------------------------------
انیمیشن "حلقه گم شده"، جدیدترین ساخته ی استودیوی پویا نمایی Laika به شمار میره (آثاری همچون کورلاین، پارا نورمن، ترول های جعبه ای، و "کوبو و دو تار"، رو در کارنامه داره) که به مانند سایر انیمیشن های این استودیوی خلاق و مبتکر، به شیوه آثاری مثل سری فیلم های "والاس و گرومیت"، "شان گوسفنده"، و "آقای روباه شگفت انگیز"، در سبک Stop Motion ساخته شده. در آثار انیمیشنی Stop Motion، مدل هایی که کاملا با دست و در ابعاد کوچک و گاها مینیاتوری ساخته شدن به صورت دستی حرکت داده میشن و به صورت پشت سر هم ازشون عکس برداری میشه و سپس با قرار دادن این تصاویر به صورت پی در پی، تصور حرکت یا همون انیمیشن در بیننده به وجود میاد. البته گاهی از مدل های دیجیتال و رایانه ای هم برای تکمیل کار استفاده میشه که معمولا شامل پس زمینه و بک گراند کار میشه وگرنه تمام مدل ها شامل کاراکترها، خانه ها، درخت ها و سایر پوشش های گیاهی، کشتی ها، حتی آب و زمین و غیره به صورت دستی و با ظرافتی مثال زدنی ساخته میشن. کریس باتلر، کارگردان و نویسنده حلقه گشمده، همکاری طولانی مدتی با شرکت لایکا داشته که شامل کارگردانی "کوبو و دو تار" و نویسندگی فیلمنامه "پارا نورمن" میشه، ضمن اینکه در انیمیشن های مثل "داستان دسپرو" هم به عنوان طراح هنری دستی بر آتش داشته و در کل از تجربه زیادی برای این کار برخوردار بوده. "حلقه گشمده" هم به مانند سایر آثار استودیو لایکا از لحن و فضایی زنده، شوخ و طنازانه بهره میبره و پر از نشاط و زندگی و زیباییه. داستان شاید کلیشه ای باشه (همراه شدن چند نفر در راه کشف سرزمینی افسانه ای که کسی به وجودش باور نداره بارها در آثار دیگه به کار رفته) ولی وقتی ظرافت و هنری رو که در طراحی تمام این مدل های ریز و درشت به کار رفته در نظر بگیریم و به نحوه پرداختن به داستان که با صداپیشگی عالی ستاره هایی چون هیو جکمن، زک گالیفیاناکیس، زوئی سالدانا، استیفن فرای، اما تامپسون و تیموتی الیفنت و با دیالوگ هایی بامزه و طنز عالی شخصیت "آقای لینک" (زک گالیفیاناکیس) و رابطه دوست داشتنی بین آقای لینک و لاینل فراست (هیو جکمن) همراه شده توجه کنیم، در نهایت با انیمیشنی الهام بخش، خوش ساخت، دل نشین و به یاد ماندنی مواجه خواهیم شد که دیدنش هم برای خردسالان و هم برای بزرگسالان هر کدام به نوعی و به یک اندازه لذت بخش و شیرین خواهد بود و هر گروهی متناسب با سنش پیامی رو از این اثر جذب خواهد کرد.
اگر با دید و انتظار درست به این فیلم نزدیک بشید و به تماشاش بشینید قطعا نا امید نمی شید!
------------------------------------------------
به طور کلی اگه بخوام یه دسته بندی دست و پا شکسته از انواع منابع ترس (Horror) در آثار سینمایی داشته باشم (البته تا جایی که اطلاعات و ذهنم یاری کنه) میتونم به دو دسته اصلی زیر اشاره کنم:
1) منابع ماوراء طبیعی و غیر مادی مانند جنیان و ارواح خبیث و شیاطین
2) منابع طبیعی و مادی مانند قاتل روانی و مزاحم و حیوانات وحشی و انتقامجو
------------------------------------------------
و در یک دسته بندی دیگه, فیلم ها معمولا به یکی از سه شیوه زیر یا ترکیبی از اونها سعی در ایجاد حس ترس و وحشت در مخاطب میکنن:
الف) مواجهه ناگهانی با منبع ترس (مثل وقتی که یک روح خبیث یک دفعه جلوی دوربین ظاهر میشه که اصطلاحا بهش میگن Jump Scare)
ب) رویارویی پی در پی و بدون پرده با منبع ترس (مانند فیلم هایی همچون سری saw که از نمایش همیشگی و همراه با صحنه های چندش آور ترس واهمه ای ندارن و معمولا زیرشاخه ای از ژانر وحشت به اسم Slasher رو شکل میدن)
ج) ترس پنهان ولی مستمر که به صورت تعلیق و اضطراب بروز پیدا میکنه و لزوما به صورت عریان و بی پرده و بی واسطه, منبع ترس رو به بیننده نشون نمیده بلکه ترس در تمام سکانس ها و تمام دیالوگ ها و تمام شات ها نهفته ست
-----------------------------------------------
اگر بخوام ترس موجود در فیلم Hereditary (موروثی یا میراث) رو در این دسته بندی جا بدم باید بگم ترس استفاده شده در این اثر از نوع 1 و 2 و الف و ب و ج هستش! یعنی همه موارد رو شامل میشه اما تاکید بر 1 و ج هست. یعنی منبع ترس فراطبیعیه و از نوع تعلیق آمیز و مستمر و مستتر هستش.
-----------------------------------------------
موسیقی بسیار اضطراب آور و دلهره انگیز که در تقریبا تمامی سکانس ها با موفقیت اون حس اصیل ترس و اضطراب و واهمه رو به بیننده منتقل میکنه. بازی های بسیار خوب از بازیگران نقش اصلی از Toni Collette در نقش مادر خانواده گراهام که در مرز فروپاشی فکری و عاطفی و جنون قرار داره تا Gabriel Byrne در نقش دکتر استیون گراهام که در ایفای نقش پدر و همسری آرام و متفکر که در بسیاری از سکانس ها سعی در برگردوندن تعادل و ثبات به خانواده در حال اضمحلال خودش بسیار موفق عمل کرده و در نهایت دو کاراکتر محوری و مهم فیلم یعنی چارلی گراهام, دختر خانواده, با نگاه خیره ای همچون یک مجسمه مرمرین عصر رنسانس, و پسر نوجوان خانواده ی گراهام, پیتر گراهام (با بازی مورد پسند Alex Wolff) که به زیبایی از عهده نقش نوجوانی دائما پریشان حال, در مرز اعتیاد به مواد مخدر, با نگاهی همیشه محزون و افسرده بر اومده (البته حلال زاده به داییش میره!!). من تعجب کردم وقتی دیدم بعضی کاربران از کیفیت پایین بازی ها انتقاد کردن. نمیدونم شاید نگاهشون متفاوت بوده ولی من نقصی در بازی ها ندیدم که قابل عرض باشه.
در کنار موسیقی هماهنگ که حتی در نبودش هم به نوعی میشه زمزمه ش رو در ذهن حس کرد و بازی های زیبا و کاملا مطابق با نیاز فیلمنامه, فیلم برداری استادانه و بازی با نورها و نماها رو نمیشه فراموش کرد؛ کافیه فقط تغییر تکنیک فیلم برداری در 30 دقیقه ی پایانی فیلم رو با 90 دقیقه ابتدایی مقایسه کنید تا به اهمیت کار فیلم بردار در القای هیجان، ترس، و حس فروپاشی درونی اعضای خانواده پی ببرین.
---------------------------------------------
در کل میتونم بگم با یک فیلم خیلی خوب طرفیم که بر خلاف آثار موفقی همچون The Conjuring و در راستای آثار ماندگاری مثل The Witch و Wailing ترس رو نه به صورت ناگهانی بلکه به صورت مستمر و پنهان در ناخودآگاه بیننده به ثبت میرسونه و تا مدتی در ذهن مخاطب باقی میمونه.
من امتیاز ----- 8 ----- رو به این اثر زیبا میدم و دیدنش رو به همه پیشنهاد میکنم
باید اعتراف کنم Soldado از اون چیزی که فک میکردم خیلی بهتر بود و به طرز لذت بخشی غافلگیرم کرد
---------------------------------------
قبل از تماشای فیلم این تصور تو ذهنم بود که با یه دنباله ی ضعیف طرف هستم که در بهترین حالت قراره برای نسخه سوم زمینه چینی کنه و بس!
اما بعد از تجربه ی دو ساعته ی فیلم باید بگم با یک اثر خوش ساخت, پولیش شده, تر و تمیز, و پر از هیجان طرف هستیم
---------------------------------------
اصلا فک نمیکردم Stefano Sollimaی ایتالیایی بتونه راه "دنی ویلنوو" (کارگردان قسمت اول و از کارگردانان به نام و شناخته شده ی کانادایی سینمای هالیوود صاحب آثاری چون Arrival و Enemy) رو به این زیبایی ادامه بده. البته این کارگردان ایتالیایی در زمینه ساخت فیلم های جنایی و پلیسی تجربه داره و با عناصر این ژانر آشناست
---------------------------------------
فیلم در تمامی ابعاد یک اثر خیلی خوب و پخته ست. از موسیقی زیبا و کاملا منطبق بر فضای فیلم گرفته که همیشه بیننده رو بر لبه صندلی میخکوب نگه می داره و آدرنالین رو پمپاژ میکنه گرفته (موسیقی این فیلم شباهت زیادی به موسیقی فیلم Arrival داره و به همون اندازه حس رازآلود و پرهیجانی رو منتقل میکنه) تا بازی های استادانه ی "دل تورو" و "برولین" و حتی بازی های کلیشه ای هنرپیشگان شناخته شده ای مثل "کاترین کینر", و همینطور فیلم برداری زیبا با نماهای هم دور و هم نزدیک زمینی و هوایی که بسیار زیاد در انتقال حس هیجان به بیننده موثر بوده و سایر مولفه های یک فیلم موفق که همگی در این اثر یافت میشن.
----------------------------------------
من امتیاز ----- 8 ----- رو برای این فیلم خیلی خوب در نظر گرفتم و از تجربه این اثر بسیار راضی و خوشحالم و به شما هم پیشنهاد میکنم Sicario رو از دست ندید.
در ضمن میتونید با خیال راحت در کنار اعضای خانواده این فیلم رو ببینین چون عاری از هرگونه محتوای جنسی هستش.
سانسور = توهین به شعور من و شما
من که اگه قرار باشه فیلم و سریال سانسور شده تو سایت قرار داده بشه میرم یه جای دیگه...ترجیح میدم یا فیلم و سریالی رو نبینم یا اگه می بینم کامل و بدون سانسور باشه...دلیلم هم اینه که هر سکانسی با هدفی ساخته میشه.وقتی سکانسی حذف میشه بخشی هر جند جزیی و کوچیک از معنی اون اثر از بین میره...کی میتونه شخصیت تیریون لنیستر رو بدون عیاشی هاش تصور کنه؟!!
دوست عزیزمون لطف کردن ترتیب تماشای فیلمها رو بر اساس سال اکران هر فیلم نوشتن
منم در اینجا فیلم های این مجموعه رو به ترتیب داستانی لیست میکنم (اعداد داخل پرانتز، سال وقوع داستان فیلم هستن):
1- (1952) The Nun
2- (1955) Annabelle Creation
3- (1967) Annabelle
4- (1971) The Conjuring
5- (1972) Annabelle Comes Home
6- (1973) The Curse of La Llorona
7- (1977) The Conjuring 2
Searching به عنوان اولین تجربه ی فیلم بلند سینمایی کارگردان هندی-امریکایی، آنیش چاگانتی، که پیش از ساخت این فیلم، تعدادی فیلم کوتاه رو در سوابق سینماییش ثبت کرده بود، تونست با به ارمغان آوردن جایزه ی آلفرد اسلون در جشنواره فیلم سان دَنس برای کارگردانش گام اولیه بزرگی رو برای رسیدن به موفقیت های سینمایی بزرگتر برای آنیش چاگانتی برداره. نکته جالب در مورد چاگانتی این هست که این کارگردان جوان در تمامی ساخته هاش به عنوان نویسنده هم حضور داشته و ایده هایی رو کارگردانی کرده که خودش شخصا در خلق اون ها نقش اصلی رو ایفا کرده.
خب ویژگی متمایز کننده و بارز Searching روایت داستان بصورت کامل از طریق صفحه تلفن همراه، لپتاپ, دوربین های مداربسته و تلویزیون هستش؛ در تقریبا بیشتر از 80 درصد زمان فیلم، ما داریم رخ دادن حوادث فیلم رو از درون صفحه نمایش لپتاپ پدر خانواده (دیوید کیم کره ای الاصل) و لپتاپ دختر مفقودش (مارگو کیم) مشاهده میکنیم و اینکه کارگردان تصمیم گرفته تمامی مدت فیلم رو از این طرق به پیش ببره هم تصمیمی جسورانه ست و هم تونسته به طرز لذت بخشی هیجان رو تا انتهای فیلم به مخاطب تزریق کنه. شما مدام از یک صفحه وب به صفحه دیگه و از یک پنجره به پنجره دیگه و از یک عکس یا ویدئو به عکس یا ویدئوی دیگه هدایت میشید و در این مسیر خودتون رو برای یافتن کوچک ترین سرنخ ها از محل فعلی دختر گم شده با پدر مضطرب خانواده همراه می بینید. در این بین لحظه به لحظه بر میزان هیجان بیننده افزوده میشه و با یافتن هر سرنخ و یا مشکوک شدن به هر چیزی، این ضربان قلب شما هم هست که مثل دیوید کیم بالا و بالاتر میره. به این ترکیب روایی اضافه کنید موسیقی هیجان انگیز و تنش آفرینی که مخصوصا در مقاطع حساس، روند داستان رو همراهی میکنه و بازی های کاملا طبیعی و شسته رفته ی تمامی بازیگران خصوصا جان چو (در نقش دیوید کیم) که من واقعا دوس دارم در فیلم های بیشتری ایشون رو در نقش های کلیدی ببینم (با توجه به اینکه Searching نخستین اثر سینمایی شناخته شده هالیوودی در ژانر thriller با بازی یک آسیایی امریکایی در نقش اصلی هست) . واقعا قابل و کاربلد هستن. فیلمنامه دارای پیچش ها و غافلگیری های خوبی هست که برای چنین اثری کاملا حیاتی و ضروریه و داستان با ضرب آهنگ مناسبی تا انتها روایت میشه و خسته کننده نمیشه به هیچ وجه.
در انتها میخوام همه شما رو به دیدن این اثر هیجان انگیز و متفاوت و زیبا دعوت کنم و شخصا امتیاز عالی ----------- 9 ----------- رو به این فیلم میدم
وای که عجب فیلمی بود
عجب تابلوی مرموز و غریبی
عجب نماد گرایی و تصویر پردازی خارق العاده و استادانه ای
عجب صدا گذاری و صدا برداری هوشمندانه (آرونوفسکی به اهمیت صداها در آثارش مشهوره - فیلم Pi گواهی بر این مدعاست)
عجب روایت سرسام آور و جنون آمیزی (انگار سوار بر یک ترن هوایی شدی که مدام بالا و پایین میره و دلت رو خالی میکنه)
و عجب بازی های قوی و تاثیر گذاری از جنیفر لارنس و خاویر باردم, دو تا از بهترین ها
همه چیز این فیلم حساب شده ست و قطعا برای لذت بردن از مضامین این اثر باید حداقل دو بار دیده بشه
9 از 10
فوق العاده ست این فیلم - همه ی کارهای آرونوفسکی (بغیر از یکی دو تاش مثل Noah و The Wrestler - از نظر من) در حد شاهکارن. این یکی قطعا اوج پختگی کارگردان رو نشون میده. اگه از سینمای مفهوم محور و نمادگرا لذت میبرین به هیچ وجه از دستش ندین اما اگه طرفدار سینمای عامه پسند هستین این فیلم رو نبینین چون براتون جذابیتی نداره
در آخر پیشنهاد میکنم بعد از تماشای فیلم حتما یک نقد معتبر ازش بخونین (نقدی که آقای AMRHSN در قسمت نقد کاربران گذاشتن خیلی مفیده در درک مفهوم فیلم)
F9 به عنوان نهمین فیلم اصلی در مجموعه فیلم های "سریع و خشمگین" و دهمین فیلم در کل این مجموعه، تونسته در سال 2021 تا این لحظه مقام اول پرفروش ترین فیلم های انگلیسی زبان و سومین فیلم پرفروش جهان (بعد از دو فیلم چینی) رو به خودش اختصاص بده و این یک بار دیگه ثابت می کنه که سلیقه ی مخاطبین عام سینما به سمت و سوی چه نوع آثار سینمایی ای گرایش داره، آثاری پر از زرق و برق و سر و صدا، و عاری از هر گونه معنی و مفهوم عمیق یا حتی سطحی! جاستین لین، در مقام کارگردان فیلم، تاکنون تجربه سکان داری چهار فیلم از این مجموعه ی پر سابقه رو در فیلم های سریع و خشمگین 3 تا 6 داشته و در سال های 2023 و 2024 هم قراره کارگردانی قسمت بعدی مجموعه رو که ظاهرا قراره در دو قسمت مجزا ساخته بشه عهده دار باشه و این یعنی، احتمالا در فیلم های بعدی مجموعه، علاوه بر رفتن به فضا و مدار زمین اون هم با ماشین (!)، بعید نیست دامینیک تورتو و دوستان ابرقهرمانش به سیارات دیگه هم با ماشین سفر کنن! آش تخیلات این فیلم ها اون قدر شور شده که در عنوان این قسمت از کلمه Saga استفاده شده که به معنای "حماسه" هست. در واقع هیچ بعید نیست در آینده بتونیم شاهد همکاری کاراکترهای این مجموعه با گروه انتقام جویان مارول هم باشیم، طوری که حتی یکی از شخصیت های فیلم (رومَن با بازی تایریس گیبسون) مکررا در طول فیلم به ضربه ناپذیر و شکست ناپذیر بودن خودشون اشاره می کنه! در هنگام تماشای F9 باید هر نوع منطق و عقلانیتی رو کنار بذارید، چون میزان تخیلی بودن و باور ناپذیر بودن سکانس های اکشن این فیلم آن چنان بالاست که هیچ عقل سلیمی نه تنها نمی تونه اون ها رو ذره ای باور کنه بلکه احتمالا شما رو هم مثل من به خنده وادار می کنه! تخیلی ترین، باور ناپذیر ترین و غیر معقول ترین فیلم مجموعه ی سریع و خشمگین با اختلاف بالا همین فیلمه. هزاران گلوله و موشک به سمت دامینیک و گروهش روانه میشه ولی دریغ از یک خراش کوچیک! دامینیک و لتی پسرشون رو در ابتدای فیلم به امون خدا رها می کنن و میرن دنبال نجات دنیا! رومن و تژ با موتور جتی که به سقف یه پونتیاک بسته شده به مدار زمین میرن! از روی پلی چوبی که به زحمت می تونه وزن انسان رو تحمل کنه و در حال فرو ریختنه به آسونی عبور می کنن! در یک کلام، این یک فیلم به شدت احمقانه و مضحک بود. تنها و تنها اگه طرفدار سر سخت این مجموعه هستید یا از دیدن سکانس های اکشن پر سر و صدا (اما بدون کمترین منطق) لذت می برید، می تونید این فیلم رو هم ببینید و ازش خوشتون بیاد. در غیر این صورت، گمان نمی کنم لذتی از تماشای این اثر ببرید.
- این فیلم با فروش جهانی 2,793,274,168 دلار، بالاتر از آواتار جیمز کامرون (با فروش 2,789,679,794 دلار) تبدیل به پر فروش ترین فیلم تاریخ سینما شد. البته بدون در نظر گرفتن نرخ تورم. اگه نرخ تورم رو در نظر بگیریم، لقب پر فروش ترین فیلم تاریخ تعلق میگیره به "بر باد رفته" محصول 1939 با 3,728,000,000 دلار فروش جهانی و در رتبه های بعدی به ترتیب، آواتار - تایتانیک - جنگ ستارگان (1977) - اونجرز: پایان بازی - آوای موسیقی - E.T - ده فرمان - دکتر ژیواگو - جنگ ستارگان: نیرو بر می خیزد.
- "اونجرز: پایان بازی" با بودجه ساخت 356 میلیون دلار، بعد از دو فیلم "دزدان دریایی کارائیب: سوار بر موج های ناآشنا" (379) و "اونجرز: عصر التران" (365) در مقام سوم پرهزینه ترین فیلم های تاریخ هالیوود و بالاتر از آثاری چون "اونجرز: جنگ بی نهایت"، "دزدان دریایی کارائیب: پایان دنیا" و "لیگ عدالت" قرار میگیره. در صورتی که نرخ تورم رو در نظر بگیریم، "اونجرز: پایان بازی" به مقام چهارم سقوط میکنه، در حالیکه مقام سوم به "دزدان کارائیب: پایان دنیا" میرسه و مقام اول و دوم هم دست نخورده باقی میمونه. البته به مبلغ 356 میلیون دلاری بودجه "اونجرز: پایان بازی" باید بیش از 200 میلیون دلار هم هزینه های تبلیغات رو اضافه کرد که جزو بودجه ساخت محسوب نمیشه.
- این 22مین فیلم در دنیای سینمایی مارول به حساب میاد که از سال 2008 با اولین نسخه "مرد آهنی" شکل گرفت و پس از فیلم 23م یعنی "مرد عنکبوتی: دور از خانه"، پایان فاز سوم دنیای سینمایی مارول محسوب میشه.
- برادران روسو، آنتونی 49 ساله و جوزف 48 ساله (جو)، قبل از "اونجرز: جنگ بی نهایت" و "اونجرز: پایان بازی"، دو نسخه از کاپیتان امریکا رو هم کارگردانی کردن (سرباز زمستان و جنگ داخلی).
- فیلم برداری از ماه آگوست 2017 همزمان با فیلم برداری "اونجرز: جنگ بی نهایت" در استودیوی پاین وود آتلانتا در ایالت جورجیای امریکا آغاز شد و در ژانویه 2018 به پایان رسید. سایر مکان های فیلم برداری هم در نیویورک، اسکاتلند، نروژ، و مناطق مترو و مرکز شهر آتلانتا بودن.
- دیالوگ "I Love You 3000" (سه هزار تا دوسِت دارم) که در قسمت هایی از فیلم میبینیم، در واقع جمله ای بوده که یکی از بچه های رابرت داونی جونیور (مرد آهنی) به باباش میگفته. برادران روسو از این جمله اونقد خوششون اومد که تو فیلم گنجوندنش.
- رابرت داونی جونیور، با بازی در این فیلم، رکورد بازی در نقش یک ابرقهرمان در فیلم های متوالی رو که پیش از این در اختیار هیو جکمن (ولورین) بود با 10 فیلم شکست.
- دختر Hawkeye در فیلم و همینطور دختری که در صحنه ای از فیلم میخواد با هالک عکس یادگاری بگیره، دخترهای جو روسو، یکی از دو کارگردان فیلم هستن.
- "اونجرز: پایان بازی" اولین فیلمی به شمار میاد که تونسته در هفته اول اکرانش به فروش بالای یک میلیارد دلار دست پیدا کنه.
- پس از شکسته شدن رکورد فروش آواتار به دست "اونجرز: پایان بازی"، جیمز کامرون پیام تبریکی رو برای استودیوی مارول و شخص کوین فایگی، مدیرعامل استودیو فرستاد که در اون حرف A اونجرز، مثل کوه یخ کشتی تایتانیک رو غرق میکنه!
- این فیلم، آخرین حضور "استن لی" فقید، خالق کتاب های مصور منبع اقتباس فیلم، در جلوی دوربین به حساب میاد
- برادران روسو، قبل از انتخاب عنوان "پایان بازی" برای فیلم، اسم دیگه ای رو به نام "دستکش بی نهایت" (Infinity Gauntlet) برای فیلم در نظر داشتن.
- کریس همزورث (ثور) و کریس اونز (کاپیتان امریکا) برای بازی در دو فیلم "جنگ بی نهایت و پایان بازی" هر کدام 15 میلیون دلار دستمزد دریافت کردن. جالبه که کریس اونز برای بازی در فیلم "کاپیتان امریکا: نخستین انتقام جو" تنها 300 هزار دلار دریافت کرده بود.
- برادران روسو و کوین فایگی از قسمت پایانی سریال "پیشتازان فضا: نسل بعد" (Star Trek: The Next Generation) به عنوان منبع اصلی الهام بخش "اونجرز: پایان بازی" یاد کردن.
- در میان بازیگران فیلم، 19 بازیگر برنده یا نامزد جایزه اسکار به چشم میخوره.
- گوئئنث پالترو (پپر) اعلام کرده که "اونجرز: پایان بازی" آخرین نقش آفرینی او در فیلم های مارول خواهد بود.
- با اینکه فیلم "کاپیتان مارول" پیش از این فیلم اکران شده بود ولی صحنه های حضور بری لارسن (کاپیتان مارول) در "اونجرز: پایان بازی" قبل از "کاپیتان امریکا" فیلم برداری شدن.
- در زمان 02:17:41 فیلم، اگه دقت کنید میتونید هاوارد داک یا هاوارد اردکه (Howard the Duck) رو ببینید که از شخصیت های قدیمی کتاب های مصور مارول به حساب میاد و حتی فیلمی هم به همین نام در دهه 80 ساخته شده که البته یکی از فیلم های بد تاریخ هالیوود قلمداد میشه
- سکانس های مربوط به زندگی شخصی ثور و مردمان آزگارد در شهر تونسبرگ نروژ فیلمبرداری شده که قدیمی ترین شهر این کشوره.
- پس از اکران "ثور: رگناراک"، دسته ای از طرفداران به دلیل لحن طنز و شوخ طبعی فیلم اون رو با "Guardians of the Galaxy" مقایسه میکردن. عبارت "Asgardians of the Galaxy" که در فیلم میشنویم در واقع اشاره ای هست به این موضوع.
- لی مور، بازیگر نقش کهن سالی اسکات لنگ (مرد مورچه ای)، در زمان فیلم برداری 93 ساله بوده و مدت کوتاهی بعد فوت میکنه.
- جو روسو، کارگردان فیلم، و خالق شخصیت تانوس، جیم استارلین، هر دو در سکانسی که استیو راجرز (کاپیتان امریکا) در گروه مشاوره حضور داره بازی کردن.
بودجه ساخت: 100 میلیون دلار
فروش: 24.7 میلیون دلار
امتیاز من: 8 از 10 (خیلی خوب)
-----------------------------------------------------------
انیمیشن "حلقه گم شده"، جدیدترین ساخته ی استودیوی پویا نمایی Laika به شمار میره (آثاری همچون کورلاین، پارا نورمن، ترول های جعبه ای، و "کوبو و دو تار"، رو در کارنامه داره) که به مانند سایر انیمیشن های این استودیوی خلاق و مبتکر، به شیوه آثاری مثل سری فیلم های "والاس و گرومیت"، "شان گوسفنده"، و "آقای روباه شگفت انگیز"، در سبک Stop Motion ساخته شده. در آثار انیمیشنی Stop Motion، مدل هایی که کاملا با دست و در ابعاد کوچک و گاها مینیاتوری ساخته شدن به صورت دستی حرکت داده میشن و به صورت پشت سر هم ازشون عکس برداری میشه و سپس با قرار دادن این تصاویر به صورت پی در پی، تصور حرکت یا همون انیمیشن در بیننده به وجود میاد. البته گاهی از مدل های دیجیتال و رایانه ای هم برای تکمیل کار استفاده میشه که معمولا شامل پس زمینه و بک گراند کار میشه وگرنه تمام مدل ها شامل کاراکترها، خانه ها، درخت ها و سایر پوشش های گیاهی، کشتی ها، حتی آب و زمین و غیره به صورت دستی و با ظرافتی مثال زدنی ساخته میشن. کریس باتلر، کارگردان و نویسنده حلقه گشمده، همکاری طولانی مدتی با شرکت لایکا داشته که شامل کارگردانی "کوبو و دو تار" و نویسندگی فیلمنامه "پارا نورمن" میشه، ضمن اینکه در انیمیشن های مثل "داستان دسپرو" هم به عنوان طراح هنری دستی بر آتش داشته و در کل از تجربه زیادی برای این کار برخوردار بوده. "حلقه گشمده" هم به مانند سایر آثار استودیو لایکا از لحن و فضایی زنده، شوخ و طنازانه بهره میبره و پر از نشاط و زندگی و زیباییه. داستان شاید کلیشه ای باشه (همراه شدن چند نفر در راه کشف سرزمینی افسانه ای که کسی به وجودش باور نداره بارها در آثار دیگه به کار رفته) ولی وقتی ظرافت و هنری رو که در طراحی تمام این مدل های ریز و درشت به کار رفته در نظر بگیریم و به نحوه پرداختن به داستان که با صداپیشگی عالی ستاره هایی چون هیو جکمن، زک گالیفیاناکیس، زوئی سالدانا، استیفن فرای، اما تامپسون و تیموتی الیفنت و با دیالوگ هایی بامزه و طنز عالی شخصیت "آقای لینک" (زک گالیفیاناکیس) و رابطه دوست داشتنی بین آقای لینک و لاینل فراست (هیو جکمن) همراه شده توجه کنیم، در نهایت با انیمیشنی الهام بخش، خوش ساخت، دل نشین و به یاد ماندنی مواجه خواهیم شد که دیدنش هم برای خردسالان و هم برای بزرگسالان هر کدام به نوعی و به یک اندازه لذت بخش و شیرین خواهد بود و هر گروهی متناسب با سنش پیامی رو از این اثر جذب خواهد کرد.
عاشقانه دوسش دارم
ممنون پیتر جکسون. ممنون استاد تالکین
------------------------------------------------
به طور کلی اگه بخوام یه دسته بندی دست و پا شکسته از انواع منابع ترس (Horror) در آثار سینمایی داشته باشم (البته تا جایی که اطلاعات و ذهنم یاری کنه) میتونم به دو دسته اصلی زیر اشاره کنم:
1) منابع ماوراء طبیعی و غیر مادی مانند جنیان و ارواح خبیث و شیاطین
2) منابع طبیعی و مادی مانند قاتل روانی و مزاحم و حیوانات وحشی و انتقامجو
------------------------------------------------
و در یک دسته بندی دیگه, فیلم ها معمولا به یکی از سه شیوه زیر یا ترکیبی از اونها سعی در ایجاد حس ترس و وحشت در مخاطب میکنن:
الف) مواجهه ناگهانی با منبع ترس (مثل وقتی که یک روح خبیث یک دفعه جلوی دوربین ظاهر میشه که اصطلاحا بهش میگن Jump Scare)
ب) رویارویی پی در پی و بدون پرده با منبع ترس (مانند فیلم هایی همچون سری saw که از نمایش همیشگی و همراه با صحنه های چندش آور ترس واهمه ای ندارن و معمولا زیرشاخه ای از ژانر وحشت به اسم Slasher رو شکل میدن)
ج) ترس پنهان ولی مستمر که به صورت تعلیق و اضطراب بروز پیدا میکنه و لزوما به صورت عریان و بی پرده و بی واسطه, منبع ترس رو به بیننده نشون نمیده بلکه ترس در تمام سکانس ها و تمام دیالوگ ها و تمام شات ها نهفته ست
-----------------------------------------------
اگر بخوام ترس موجود در فیلم Hereditary (موروثی یا میراث) رو در این دسته بندی جا بدم باید بگم ترس استفاده شده در این اثر از نوع 1 و 2 و الف و ب و ج هستش! یعنی همه موارد رو شامل میشه اما تاکید بر 1 و ج هست. یعنی منبع ترس فراطبیعیه و از نوع تعلیق آمیز و مستمر و مستتر هستش.
-----------------------------------------------
موسیقی بسیار اضطراب آور و دلهره انگیز که در تقریبا تمامی سکانس ها با موفقیت اون حس اصیل ترس و اضطراب و واهمه رو به بیننده منتقل میکنه. بازی های بسیار خوب از بازیگران نقش اصلی از Toni Collette در نقش مادر خانواده گراهام که در مرز فروپاشی فکری و عاطفی و جنون قرار داره تا Gabriel Byrne در نقش دکتر استیون گراهام که در ایفای نقش پدر و همسری آرام و متفکر که در بسیاری از سکانس ها سعی در برگردوندن تعادل و ثبات به خانواده در حال اضمحلال خودش بسیار موفق عمل کرده و در نهایت دو کاراکتر محوری و مهم فیلم یعنی چارلی گراهام, دختر خانواده, با نگاه خیره ای همچون یک مجسمه مرمرین عصر رنسانس, و پسر نوجوان خانواده ی گراهام, پیتر گراهام (با بازی مورد پسند Alex Wolff) که به زیبایی از عهده نقش نوجوانی دائما پریشان حال, در مرز اعتیاد به مواد مخدر, با نگاهی همیشه محزون و افسرده بر اومده (البته حلال زاده به داییش میره!!). من تعجب کردم وقتی دیدم بعضی کاربران از کیفیت پایین بازی ها انتقاد کردن. نمیدونم شاید نگاهشون متفاوت بوده ولی من نقصی در بازی ها ندیدم که قابل عرض باشه.
در کنار موسیقی هماهنگ که حتی در نبودش هم به نوعی میشه زمزمه ش رو در ذهن حس کرد و بازی های زیبا و کاملا مطابق با نیاز فیلمنامه, فیلم برداری استادانه و بازی با نورها و نماها رو نمیشه فراموش کرد؛ کافیه فقط تغییر تکنیک فیلم برداری در 30 دقیقه ی پایانی فیلم رو با 90 دقیقه ابتدایی مقایسه کنید تا به اهمیت کار فیلم بردار در القای هیجان، ترس، و حس فروپاشی درونی اعضای خانواده پی ببرین.
---------------------------------------------
در کل میتونم بگم با یک فیلم خیلی خوب طرفیم که بر خلاف آثار موفقی همچون The Conjuring و در راستای آثار ماندگاری مثل The Witch و Wailing ترس رو نه به صورت ناگهانی بلکه به صورت مستمر و پنهان در ناخودآگاه بیننده به ثبت میرسونه و تا مدتی در ذهن مخاطب باقی میمونه.
من امتیاز ----- 8 ----- رو به این اثر زیبا میدم و دیدنش رو به همه پیشنهاد میکنم
---------------------------------------
قبل از تماشای فیلم این تصور تو ذهنم بود که با یه دنباله ی ضعیف طرف هستم که در بهترین حالت قراره برای نسخه سوم زمینه چینی کنه و بس!
اما بعد از تجربه ی دو ساعته ی فیلم باید بگم با یک اثر خوش ساخت, پولیش شده, تر و تمیز, و پر از هیجان طرف هستیم
---------------------------------------
اصلا فک نمیکردم Stefano Sollimaی ایتالیایی بتونه راه "دنی ویلنوو" (کارگردان قسمت اول و از کارگردانان به نام و شناخته شده ی کانادایی سینمای هالیوود صاحب آثاری چون Arrival و Enemy) رو به این زیبایی ادامه بده. البته این کارگردان ایتالیایی در زمینه ساخت فیلم های جنایی و پلیسی تجربه داره و با عناصر این ژانر آشناست
---------------------------------------
فیلم در تمامی ابعاد یک اثر خیلی خوب و پخته ست. از موسیقی زیبا و کاملا منطبق بر فضای فیلم گرفته که همیشه بیننده رو بر لبه صندلی میخکوب نگه می داره و آدرنالین رو پمپاژ میکنه گرفته (موسیقی این فیلم شباهت زیادی به موسیقی فیلم Arrival داره و به همون اندازه حس رازآلود و پرهیجانی رو منتقل میکنه) تا بازی های استادانه ی "دل تورو" و "برولین" و حتی بازی های کلیشه ای هنرپیشگان شناخته شده ای مثل "کاترین کینر", و همینطور فیلم برداری زیبا با نماهای هم دور و هم نزدیک زمینی و هوایی که بسیار زیاد در انتقال حس هیجان به بیننده موثر بوده و سایر مولفه های یک فیلم موفق که همگی در این اثر یافت میشن.
----------------------------------------
من امتیاز ----- 8 ----- رو برای این فیلم خیلی خوب در نظر گرفتم و از تجربه این اثر بسیار راضی و خوشحالم و به شما هم پیشنهاد میکنم Sicario رو از دست ندید.
در ضمن میتونید با خیال راحت در کنار اعضای خانواده این فیلم رو ببینین چون عاری از هرگونه محتوای جنسی هستش.
من که اگه قرار باشه فیلم و سریال سانسور شده تو سایت قرار داده بشه میرم یه جای دیگه...ترجیح میدم یا فیلم و سریالی رو نبینم یا اگه می بینم کامل و بدون سانسور باشه...دلیلم هم اینه که هر سکانسی با هدفی ساخته میشه.وقتی سکانسی حذف میشه بخشی هر جند جزیی و کوچیک از معنی اون اثر از بین میره...کی میتونه شخصیت تیریون لنیستر رو بدون عیاشی هاش تصور کنه؟!!
منم در اینجا فیلم های این مجموعه رو به ترتیب داستانی لیست میکنم (اعداد داخل پرانتز، سال وقوع داستان فیلم هستن):
1- (1952) The Nun
2- (1955) Annabelle Creation
3- (1967) Annabelle
4- (1971) The Conjuring
5- (1972) Annabelle Comes Home
6- (1973) The Curse of La Llorona
7- (1977) The Conjuring 2
خب ویژگی متمایز کننده و بارز Searching روایت داستان بصورت کامل از طریق صفحه تلفن همراه، لپتاپ, دوربین های مداربسته و تلویزیون هستش؛ در تقریبا بیشتر از 80 درصد زمان فیلم، ما داریم رخ دادن حوادث فیلم رو از درون صفحه نمایش لپتاپ پدر خانواده (دیوید کیم کره ای الاصل) و لپتاپ دختر مفقودش (مارگو کیم) مشاهده میکنیم و اینکه کارگردان تصمیم گرفته تمامی مدت فیلم رو از این طرق به پیش ببره هم تصمیمی جسورانه ست و هم تونسته به طرز لذت بخشی هیجان رو تا انتهای فیلم به مخاطب تزریق کنه. شما مدام از یک صفحه وب به صفحه دیگه و از یک پنجره به پنجره دیگه و از یک عکس یا ویدئو به عکس یا ویدئوی دیگه هدایت میشید و در این مسیر خودتون رو برای یافتن کوچک ترین سرنخ ها از محل فعلی دختر گم شده با پدر مضطرب خانواده همراه می بینید. در این بین لحظه به لحظه بر میزان هیجان بیننده افزوده میشه و با یافتن هر سرنخ و یا مشکوک شدن به هر چیزی، این ضربان قلب شما هم هست که مثل دیوید کیم بالا و بالاتر میره. به این ترکیب روایی اضافه کنید موسیقی هیجان انگیز و تنش آفرینی که مخصوصا در مقاطع حساس، روند داستان رو همراهی میکنه و بازی های کاملا طبیعی و شسته رفته ی تمامی بازیگران خصوصا جان چو (در نقش دیوید کیم) که من واقعا دوس دارم در فیلم های بیشتری ایشون رو در نقش های کلیدی ببینم (با توجه به اینکه Searching نخستین اثر سینمایی شناخته شده هالیوودی در ژانر thriller با بازی یک آسیایی امریکایی در نقش اصلی هست) . واقعا قابل و کاربلد هستن. فیلمنامه دارای پیچش ها و غافلگیری های خوبی هست که برای چنین اثری کاملا حیاتی و ضروریه و داستان با ضرب آهنگ مناسبی تا انتها روایت میشه و خسته کننده نمیشه به هیچ وجه.
در انتها میخوام همه شما رو به دیدن این اثر هیجان انگیز و متفاوت و زیبا دعوت کنم و شخصا امتیاز عالی ----------- 9 ----------- رو به این فیلم میدم
عجب تابلوی مرموز و غریبی
عجب نماد گرایی و تصویر پردازی خارق العاده و استادانه ای
عجب صدا گذاری و صدا برداری هوشمندانه (آرونوفسکی به اهمیت صداها در آثارش مشهوره - فیلم Pi گواهی بر این مدعاست)
عجب روایت سرسام آور و جنون آمیزی (انگار سوار بر یک ترن هوایی شدی که مدام بالا و پایین میره و دلت رو خالی میکنه)
و عجب بازی های قوی و تاثیر گذاری از جنیفر لارنس و خاویر باردم, دو تا از بهترین ها
همه چیز این فیلم حساب شده ست و قطعا برای لذت بردن از مضامین این اثر باید حداقل دو بار دیده بشه
9 از 10
فوق العاده ست این فیلم - همه ی کارهای آرونوفسکی (بغیر از یکی دو تاش مثل Noah و The Wrestler - از نظر من) در حد شاهکارن. این یکی قطعا اوج پختگی کارگردان رو نشون میده. اگه از سینمای مفهوم محور و نمادگرا لذت میبرین به هیچ وجه از دستش ندین اما اگه طرفدار سینمای عامه پسند هستین این فیلم رو نبینین چون براتون جذابیتی نداره
در آخر پیشنهاد میکنم بعد از تماشای فیلم حتما یک نقد معتبر ازش بخونین (نقدی که آقای AMRHSN در قسمت نقد کاربران گذاشتن خیلی مفیده در درک مفهوم فیلم)