در قرن 28 ام، ماموران ویژه "والرین" (دین دیهان) و "لارلین" (کارا دلوین) در کنار هم کار میکنند تا نظم و قانون را در سرزمین های تحت حکومت انسان برقرار کنند. این دو به دستور وزیر دفاع برای انجام یک ماموریت عازم "الفا" می شوند. "آلفا" کلان شهری در حال توسعه است که گونه های مختلف را در راستای به اشتراک گذاری دانش و فرهنگ در آن جمع شده اند. همه چیز خوب است تا اینکه یک نیروی تاریک "آلفا" را تهدید به نابودی میکند...
« والرین و شهر هزار سیاره » نام کتاب مصوری فرانسوی است که نیم قرن پیش در فرانسه منتشر شد و به نظر می رسد که کمتر کسی هم در کشورمان است که نامی از آن شنیده باشد. در میان انبوه داستانهای مصور آمریکایی در سالهای گذشته ، داستان « والرین و شهر هزار سیاره » فرانسوی هرگز مجالی برای خودنمایی نیافت جز آنکه لوک بسون در دوران کودکی آن را مطالعه کرد و به ذهن سپرد بود تا روزی بتواند اثری پرخرج درباره آن بسازد. اثری که لقب پرهزینه ترین فیلم تاریخ سینمای اروپا را با بودجه نزدیک به 200 میلیون دلار به خود اختصاص داده و کماکان علامت سوال های فراوانی در ذهن تحلیل گران سینما بر جای گذاشته که این فیلم چطور توانسته با وضعیتی مستقل، چنین بودجه ای را کسب نماید!
داستان فیلم در آینده رخ می دهد و درباره ماموری فضایی به نام والرین ( دین دی هان ) است که به همراه همکارش لورلین ( کارا دلوین ) ماموریت دارند تا از منطقه ای در فضا در مقابل تهدید خارجی محافظت نمایند. والرین البته عاشق لورلین است و قصد دارد تا به او پیشنهاد ازدواج بدهد اما لورین چندان در این مورد مطمئن نیست! در این میان آنها متوجه تهدید بزرگی می شوند که امنیت منطقه فضایی شان را تهدید می کنند و والرین متوجه می شود این اتفاقات ارتباط با رویایی دارد که اخیراً در خواب آن را مشاهده کرده بود و...
بسون برای ساخت فیلم « والرین و شهر هزار سیاره » منابع الهام فراوانی داشته که می توان ردپای آن را در فیلم جستجو نمود. وی اخیراً در یک مصاحبه عنوان کرده که الهام بخش اصلی او برای ساخت این فیلم « آواتار » جیمز کامرون بوده و باید گفت که تا حد زیادی صحبت او صحیح است چراکه بخش بزرگی از فیلم وام گرفته شده از « آواتار » است و مخصوصاً در بخش جلوه های بصری و نحوه کارگردانی ، به نظر می رسد که بسون تحت تاثیر فیلم مذکور بوده است.
«والرین و شهر هزار سیاره » از روند وسترن - فضایی کلاسیک در سینما پیروی می کند و داستان قهرمانی را روایت می کند که به جنگ ناپلیدی ها می رود و بر طبق قوانین ژانر، یک خانم را در هم در کنار خودش دارد تا شرایط ارتباط عاطفی و شوخی های فیلم مهیا باشد! « والرین و شهر هزار سیاره » از روندی پیروی می کند که اتفاقاً خود بسون در سالهای گذشته آن را با « عنصر پنجم » به سینمای جهان معرفی و بروس ویلیس راننده تاکسی را در فضای آینده که موجودات عجیب و غریب در آن کم نبودند، به قهرمانِ داستان مبدل کرد و فیلم را به یک عنوان موفق در کارنامه بسون تبدیل نمود.
اما علی رغم روند نسبتاً مشابهی که بسون برای روایت داستانش در نظر گرفته، ایراداتی نیز به کار وارد است که از جمله آن عدم وجود خلاقیت در روایت می باشد بطوریکه هر بخش از داستان الهام گرفته شده از یک اثر ( بیشتر از « آواتار » ) می باشد و نمونه های فراوان آن را در سالهای گذشته در آثار بسیاری شاهد بوده ایم که در این میان می توان از آثار ضعیف و عجیب و غریبی از جمله « صعود ژوپیتر » نیز نام برد که در بخش فضاسازی شباهت هایی میان آن اثر و « والرین... » به چشم می خورد. به همین جهت ریخت و پاش های بسون برای ساخت یک بلاک باستر بیشتر از اینکه منحصر به فرد باشد و دنیای کاملاً جدید را در اختیار مخاطب قرار دهد، تشکیل شده از مجموعه ایده هایی است که متعلق به دیگران بوده و بکر نیست.
در این میان باید به قهرمانان داستان نیز اشاره کرد که فاقد کاریزمای لازم برای قرارگیری در چنین جایگاهی هستند. دی هان در سالهای اخیر ثابت کرده که بازیگر قابل اطمینانی است و می توان روی او برای حضور در پروژه های بزرگ حساب کرد اما او در نقش یک قهرمان کلاسیک چندان قابل پذیرش نیست و رابطه اش با لورین هم لوس تر از آن است که به تصویر بنشیند! کارا دلوین هم که خیلی زود توانست پله های ترقی را طی نماید و حالا در یک اثر بلاک باستری نقش اصلی زن را برعهده بگیرد، شیمی مناسبی با دی هان تشکیل نداده، علی رغم اینکه بهرحال دلوین شرارت ذاتی اش را در اثر حفظ کرده و به نظر می رسد که می تواند طرفداران خودش را داشته باشد!
با اینحال فیلم نکات مثبتی هم دارد که از جمله آن می شود به نگاه طنازانه نصفه و نیمه فیلم اشاره کرد که بهرحال باعث می شود اثر خیلی جدی گرفته نشود و از گزند مقایسه های احتمالی با آثار مطرح در امان باشد. ضرباهنگ فیلم نیز مناسب می باشد و به لطف لوکیشن های متفاوت فیلم که هر لحظه تغییر می کنند و مخاطب می تواند با تغییر لوکیشن ها، موجودات متفاوت با مکانیزم ها و آناتومی های متفاوت را مشاهده نماید، لحظات خسته کننده ای انتظار مخاطب را نمی کشد. جلوه های ویژه فیلم هم با اینکه عالی نیست و کیفیت CGI هم چنگی به دل نمی زند، اما روی هم رفته به دلیل طراحی هنری که صورت گرفته قابل قبول است.
جدیدترین ساخته لوک بسون سرگرم کننده است و می تواند در نهایت مخاطبش را راضی کند اما شایسته بودجه 200 میلیون دلاری که صرفش شده نیست و مغلطه ای است از آثار برجسته تاریخ سینما در ژانر مشابه که حتی یک دختر " باندی " هم در خود دارد! « والرین شهر هزار سیاره » نمی تواند انتظارات بالا رفته مخاطب از آثار بلاک باستری را برآورده نماید و در بخش فیلمنامه و اجرا در بهترین حالت به یک اثر متوسط مبدل می گردد. اما نمی توان انکار کرد که بهرحال، تماشای جدیدترین اثر لوک بسون سرگرم کننده هست و وجود چنین فاکتور ارزشمندی می تواند تماشای اثر را به تجربه ای خوشایند مبدل نماید.
Thor نام جنگجوی مغرور و قدرتمند سرزمین آسگار است . Thor با قدرت خارج العاده خود برای زندگی در میان انسانها به سیاره زمین فرستاده میشود . زمینی که خیلی زود او را مبدل به یکی از بهترین مدافعان خود میکند …
فدراسیون تجاری، رفت وآمد به سیاره صلح جو نابو را به منظور حل یک کشمکش تجاری کهکشانی مسدود کردهاست. صدراعظم والوروم، رئیس مجلس سنای جمهوری کهکشانی به طور محرمانه دو شوالیه جدای به نامهای کوایگان جین و شاگرد او اوبیوان کنوبی را برای دیدار با فدراسیون تجاری و حل بحران به آنجا میفرستد، غافل از اینکه فدراسیون تجاری با یک لرد سیت مرموز، دارت سیدیوس همپیمان گشته که به آنها دستور داده است تا با ارتش عظیم درویدهایشان به نابو حمله کرده و دو شوالیه جدای را به قتل برسانند...
کودکی که از یک سیاره بیگانه در حال نابودی به زمین فرستاده شده است، توسط والدین جدید زمینی اش بزرگ می شود. گرچه زندگی معمولی بعنوان یک خبرنگار دارد، اما زمانی می رسد که مجبور می شود از قدرت های خارق العاده ای که نسبت به انسان ها دارد، برای مقابله با افراد شرور استفاده کند...
۱۰ سال بعد از تلاش برای نجات نابو، کهکشان در آستانه جنگ داخلی قرار می گیرد. تحت رهبری «جدای» خائن، هزاران سیستم خورشیدی تهدید به جدا شدن از جمهوری کهکشانی می شوند. شاگرد هوشیار و لجوج «جدای» که یک شوالیه دلیر است به همراه ملکه به قلب این کشمکش کشیده می شوند و جنگ آغاز می شود...
یک تیم مکتشف سرنخی از ریشه های انسان در زمین پیدا میکنن، که باعث میشه اونا رو به تاریک ترین گوشه و کنار جهان بکشونه و اونا مجبور میشن برای نجات آینده انسان جنگ های وحشتناکی در آنجا انجام بدن اما…
«پيتر پارکر» (مگواير) هنوز براي روزنامه ي «ديلي باگل» کار مي کند و هنوز آماده است تا در هيئت «اسپايدر من» به کمک مردم بشتابد. تا اين که يک توده ي سياه رنگ ماوراي زميني خود را به بدن او مي چسباند و «پيتر» را متوجه نيمه ي تاريک وجودش مي کند. به اين ترتيب يک «اسپايدر من» خشن و بي رحم پا به عرصه مي گذارد...
یک سازمان مخفی دولتی تصمیم می گیرد چند زندانی بسیار خطرناک را برای انجام ماموریتی فرا بخواند. این افراد در صورت انجام موفقیت آمیز ماموریت با پاداش خوبی مواجه خواهند شد اما…
کارمند سازمان ملل “گری لین” برای جلوگیری از گسترش بیماری که انسان ها را تبدیل به زامبی می کند دنیا را زیر پا می گذارد. زامبی هایی که ارتش ها و دولت ها را سرنگون کرده و خطر نابودی کل نژاد انسان, دنیا را تهدید می کند و …
بعد از اینکه «جین فاستر» ( ناتالی پورتمن ) مورد تهدید ساکنان دنیای تاریک «سارتالفیم» قرار می گیرد، «تور» آماده می شود تا به زمین بازگشته و به هر قیمتی از جان او محافظت کند...
این فیلم که روایت متفاوتی از داستان مرد عنکبوتی است، «پیتر پارکر» ( اندرو گارفیلد ) مدارکی را بدست می آورد که ممکن است به کمک آن ها بتواند دریابد که پدر و مادرش چگونه در زمان کودکی او ناپدید شده اند. او در همین راه با دکتر «کرت کانرز»، که شریک سابق پدرش بوده، آشنا می شود...