سلام
تا جایی که اطلاع دارم نسخه های web-dl نسخه های منتشر شده در سطح اینترنت هستن که فشرده سازی بیشتری هم روشون انجام شده و با این که نسخه های بلوری هم اگه از نوع rip شده باشن دچار فشرده سازی شدن ولی کیفیت بالاتری از نسخه های وب دی ال دارن. خلاصه اینکه کیفیت بلوری از وب دی ال بالاتره
و در مورد تلویزیون. ارتباطی به بلوری یا وب دی ال بودن نداره. به فرمت فایل ویدئویی ارتباط داره. اگه فرمت فایل مورد نظر mkv. باشه ممکنه تو تلویزیون های ال سی دی و مدل های قدیمی تر پخش نشه. ولی اگه فرمتش mp4. یا avi. یا mpeg. باشه احتمالا تو تمال مدل ها پخش میشه. مثلا در مورد همین فیلم، فرمت چند مورد از فایل های وب دی الش از نوع mp4ه پس احتمالا رو تلویزیون شما پخش میشه. شما اونی رو دانلود کنین که فرمتش mp4ه. نه mkv
موقع دانلود، به انتهای اسم فایل دقت کنین. از اونجا می تونین نوع فرمت رو متوجه بشین
سرگرم کننده و جذابه. تمرکز سریال بیشتر از این که بر روی نمایش اتفاقات داخل زمین فوتبال باشه، معطوف شده به جنبه ی درام داستان و رابطه بین شخصیت های سریال و این که چطور تد لاسو از مربی ای که اکثر طرفدارا و بازیکنای باشگاه لیگ برتری ساختگی ای "اف سی ریچموند" ازش بدشون میاد، در طول سریال به تدریج جایگاه خودش رو در قلب بازیکنان و طرفداران تیم پیدا می کنه و در این راه با چالش هایی هم روبرو هست. سریال برای فصل دوم و سوم هم تمدید شده از سمت اپل تی وی. در کل، کسایی که از یه درام ورزشی الهام بخش خوششون میاد که هم کمدی خوبی داشته باشه هم بازی های دل چسبی، تد لاسو رو دوست خواهند داشت
"ساحره ها" به عنوان دومین اقتباس بلند سینمایی از رمانی به همین نام نوشته ی رولد دال، نویسنده انگلیسی، در سال 1983 و بعد از فیلم ساحره های 1990 به کارگردانی نیکولاس روگ، این بار در دستان توان مند کارگردان نام آشنای سینمای هالیوود یعنی رابرت زمکیس گرامی (که آثار شناخته شده و تحسین شده ای مثل سه گانه ی "بازگشت به آینده" و "فارست گامپ" رو در کارنامه حرفه ای بلند بالای خودش می بینه) قرار گرفته تا بعد از گذشت نزدیک به سه دهه و ترساندن کودکان دهه 80 میلادی، در این بازآفرینی نوین که بر خلاف رمان و فیلم، نه در انگلستان و نروژ، بلکه در آلابامای اواخر دهه 60 جریان داره و نه داستان یک کودک نروژی انگلیسی، بلکه ماجرای کودکی افریقایی امریکایی و سیاه پوست رو دنبال می کنه، این بار برگشته تا کودکان عصر جدید رو هم از ترس های فانتزی و کودکانه ی خودش بی نصیب نگذاره. جا داره به حضور گیرمو دل تورو و خود شخص زمکیس در تیم نویسندگی فیلم نامه ی این اثر کودکانه هم اشاره ای داشته باشم و همینطور نقشی که دل تورو و آلفونسو کوارون در مقام تهیه کننده ی فیلم ایفا کردن. به این ها اضافه کنید موسیقی زیبا و شورانگیز "ساحره ها" رو به دست توانای آلن سیلوستری، آهنگساز کاربلد سینما، که سطح موسیقی آثارش همیشه چند سر و گردن از بسیاری از آهنگسازان معاصر بالاتر بوده و در این فیلم هم به انتقال حس ماجراجویی، هیجان و وحشت فانتزی اثر به مخاطبین غالبا کودک و نوجوان خودش کمک کرده. "ساحره ها" ما رو به امریکای سال های پایانی دهه 60 میلادی و به سرزمین آفتابی آلاباما می بره. جایی که چارلی، پسر بچه سیاه پوستی که به تازگی والدینش رو در سانحه ای از دست داده، به مادربزرگش آگاتا (اکتاویا اسپنسر دوست داشتنی و گرم) سپرده میشه و این دو از دست ساحره هایی که به رهبری ساحره ی اعظم (ان هثوی با لهجه روسی غلیظ و آرایشی همزمان اغواکننده و رعب آور) قصد دارن تمام کودکان زمین رو به موش تبدیل کنن تصمیم به فرار و نهایتا مبارزه می گیرن. این فیلم بیشتر مخاطبین کودک رو هدف قرار داده، بنابراین اگر کودک درونتون چندان حس و حال نداره و ذوق دوران کودکی در وجودتون محو شده، دیدن این فیلم رو بهتون توصیه نمی کنم چون احتمالا برای ذائقه یک فرد بزرگسال عادی، زیادی فانتزی و کودکانه محسوب بشه. ولی اگه بزرگسالی با کودک درونی پر تحرک و بیدار هستید یا کودکی در خانواده دارید، "ساحره ها" با موسیقی سحرانگیز، بازی های تماشایی، فضای شاد و پر انرژی و در عین حال، مرموز و جذاب، طراحی صحنه، لباس، مو و فیلم برداری فریبنده، می تونه به شدت شما رو شیفته خودش کنه. باید اعتراف کنم انتظار چنین فیلم پر جنب و جوش و جذابی رو از "ساحره ها" نداشتم و مخصوصا چون هنوز نتونستم فیلم اصلی رو تماشا کنم، بنابراین ملاکی هم برای مقایسه نداشتم و تونستم با دید بازتری به تجربه این اثر بشینم. "ساحره ها" با ترکیبی دل چسب از فانتزی، کمدی، ترس و هیجان در فضایی کودکانه و شاد و پر تب و تاب، می تونه تقریبا هر سلیقه ای رو خشنود و راضی نگه داره
امان از دست این موج جدید فیلم های هالیوودی! به معنی واقعی کلمه، این سیاست جدید به اصطلاح Diversity یا همون تنوع نژادی و جنسی و قومی و فکری که در سینمای جریان اصلی هالیوود راه افتاده برای من واقعا خسته کننده شده. هر روز شاهد فیلم ها و سریال های بیشتری هستیم که بدون هر گونه توجیه داستانی و فقط برای وفادار موندن به خط مشی های دیکته شده از طرف سیاست گزاران سینمایی با اندیشه های لیبرال، تفکرات فمینیستی رو (اون هم نه به معنای برابری زن و مرد، بلکه به این مفهوم که مردها موجوداتی ضعیف، وراج، وابسته، احمق و بد ذات هستن که باید به هر نحوی مورد تمسخر و طعنه قرار بگیرن تا زن ها قوی و مستقل و بی نیاز نشون داده بشن) ترویج می کنن؛ از نمایش هم جنس گرایی در هر فیلم و سریال مرتبط یا بی ربط و زوج های هم جنس گرا هم که دیگه نگم، چون همه می دونید. من نه مشکلی با زنان دارم نه مشکلی با هم جنس گرایان. ولی وقتی چنین افکاری رو قرار باشه در هر جایی تحمیل کنی و مدام به خورد سینمادوستان بدی، نه تنها آزاردهنده میشه بلکه اون تاثیری رو هم که می خواسته بر جا بذاره از دست میده. از این شکواییه طولانی که بگذریم، "گالری قلب های شکسته" به کارگردانی خانم ناتالی کرینسکی در اولین تجربه حرفه ای خودش و حضور سلنا گومز به عنوان تهیه کننده اجرایی، و با بازی ژرالدین ویسوِنادِن و دِیکِر مونتگومری، یک کمدی درام عاشقانه ست که داستان یک دختر نیویورکی به نام لوسی (ویسونادن) رو دنبال می کنه که بعد از هر بار قطع رابطه با دوست پسرهاش، وسایل خاصی رو از اون رابطه برا خودش جمع می کنه تا با اون ها، خاطرات خوب رابطه های قبلی رو فراموش نکنه! لوسی با نیک (مونتگومری) آشنا میشه که در تدارک نوسازی یک آپارتمان قدیمی به عنوان یک هتله و لوسی تصمیم می گیره با این یادگاری هایی که جمع کرده یک گالری درست کنه و دیگران هم بهش می پیوندن! یک موضوع نه چندان دلچسب که اگه بر رابطه عاشقانه کلاسیک بین دختر و پسر تمرکز می کرد قطعا می تونست از اون فیلم های حال خوب کن عاشقانه باشه که نمونه هاش رو کم ندیدیم ولی در بین این رابطه عاشقانه، اون قدر پیام های فمینیستی و پرفکت بودن زن ها و ناقص العقل بودن و سواستفاده گر بودن مردها به صورت پارازیت پخش میشه که در واقع میشه گفت که این رابطه رمانتیک نصفه و نیمه فقط ابزار و وسیله ای بوده برای انتقال یک پیام فمینیستی دیگه در سینمای هالیوود! جالبه که مردهای داستان یا خیانت پیشه هستن یا دروغگو. یا ضعیف هستن یا لال. بله. لال. تنها مردی که خانم ها دوسش دارن، دوست پسر یکی از دوستان شخصیت اصلیه که تا آخر داستان حتی یک کلمه هم حرف نمی زنه و نقشی کاملا منفعل داره! (آخر فیلم هم که بالاخره به حرف میاد باید خودتون ببینید!) بهرحال مرد خوب مردیه که زبون به دهان بگیره، مطیع باشه، و حضورش تنها در جهت تایید زن ها. بگذریم. اصلا و ابدا ارزش وقت گذاشتن نداره. ولی خانم ها ببینن چون احتمالا خوششون میاد
Some people are just born to be buried
بعضیا فقط به دنیا میان تا دفن بشن!
این جمله ای هست که از زبان راوی فیلم (که نویسنده رمان منبع اقتباس فیلم هم هست، یعنی دونالد رِی پولاک) جایی در اواسط داستان شنیده میشه و عصاره این داستان سراسر هیجان، خشونت، انتقام، ریا و خشم رو میشه در همین یک جمله چشید! فیلم بردار با انتخاب فیلم 35 میلی متری (که معمولا خیلی کم پیش میاد که نتفلیکس به این سبک فیلم برداری چراغ سبز نشون بده) تونسته حال و هوای دهه های 50 و 60 میلادی در امریکای پس از جنگ جهانی دوم و در آستانه ی جنگ ویتنام رو به شکل زیبایی به تصویر بکشه. در کنار این انتخاب هنری، بازی های زیبای ستارگان فیلم که تعدادشون کم هم نیست (به خصوص نمایش فوق العاده تام هالند در نقش آروین راسل، که قطعا دیدنش در نقشی غیر از اسپایدرمن بعد از مدت ها می تونه تنوع بسیار جذابی باشه) تونسته ارزش تماشای فیلم رو بالا ببره. با وجود تعداد نسبتا زیاد شخصیت های داستان که طیف گسترده ای رو در بر می گیرن (انواع کاراکترها رو شاهدیم؛ جوانی که تازه از جنگ برگشته و آرزوی تشکیل خانواده و عاشق شدن داره، پسری که همیشه مورد آزار و اذیت همکلاسی هاش قرار می گیره، کشیش ریاکار و هوس باز، کلانتر فاسد، زن و شوهری منحرف و ...) اما تقریبا هیچ کدوم از این کاراکترها به طور عمیق مورد مطالعه قرار نمی گیرن و اکثرا حالتی تک بعدی و سیاه سفید دارن. مفاهیم مطرح شده در داستان فیلم هم روایت گر سوء استفاده مذهبیون از باورهای ساده دینی افراد زودباور، میراثی بودن خشونت از نسلی به نسل دیگه، تقابل دعا کردن و منفعل بودن و عمل کردن و فعال بودن، ... هستش. در هر صورت، The Devil All the Time تصویری از خشونت و خشم و ریا و دروغ در دوره ای مهم از تاریخ امریکای معاصر رو روایت می کنه که قابل تعمیم به تمام زمان ها و مکان هاست، که شاید در نهایت خط داستانی منسجم و پیام جدیدی رو منتقل نکنه اما بازی های عالی در کنار پویایی بالای فیلم می تونه تجربه ش رو بسیار لذت بخش کنه.
هیچ کدوم از ویژگی های مثبت و به یاد موندنی انیمیشن مولان رو نداره
یه بازسازی لایو اکشن کاملا سطحی که ارزش این همه تاخیر و حاشیه رو نداشت
حالا ما که رایگان دانلود می کنیم تقریبا (جدا از اشتراک نایت مووی!)...اونایی که می خواستن قانونی و پولی از دیزنی پلاس ببینن باید 30 دلار پرداخت می کردن فقط واسه همین فیلم! فک کنم با 30 دلار بشه دو تا بلیت سینما خرید تو امریکا (مطمئن نیستم قیمت بلیت چقده)
این لایو اکشن کاراکتر کریکت انیمیشن اصلی رو کرده یه انسان! رقص و آوازم توش خبری نیست (برعکس علاالدین)
اصلا ارزش دیدن نداشت
"نفرین زن گریان"
بودجه ساخت: 9 میلیون دلار
فروش: 122 میلیون دلار
امتیاز: 5 از 10
-------------------------------------
هر چقدر "نفرین زن گریان" انتظارات منتقدین رو برآورده نکرده باشه (متای 31 در راتن تومیتوز و 41 در متاکریتیک) و هر چقدر که کاربران تو این صفحه نظر منفی راجع به این اثر بدن، چون این فیلم بخشی از دنیای داستانی Conjuring محسوب میشه (به عنوان ششمین فیلم از این مجموعه قبل از اکران Annabelle Comes Home)، باز هم هر کسی که میخواست این فیلم رو ببینه اینکار رو میکنه، بدون توجه به همه این حرف ها؛ این رو از فروش بسیار بالای فیلم، به نسبت بودجه کمی که خرج تولیدش شده، میشه به راحتی فهمید. کارگردان "نفرین زن گریان"، مایکل چاوس، در اولین تجربه کارگردانی فیلم بلندش (دنباله مستقیم Conjuring یعنی Conjuring 3 رو هم همین ایشون کارگردانی خواهد کرد) به نظر من نتونسته از قید و بند کلیشه های ژانر وحشت رهایی پیدا کنه. شاید بزرگترین مشکل این فیلم رو بشه در کلیشه های به شدت تکراری و اتکای بیش از اندازه کارگردان به استفاده از Jump Scareها در ترساندن تماشاگر دونست، ترس هایی که شاید در دو سه مورد اول بتونن تاثیر مورد نظر کارگردان رو بر مخاطب بگذارن ولی مطمنا خیلی زود اثرشون رو از دست میدن و نه تنها دیگه ترسناک نیستن بلکه برای مخاطب جدی سینمای وحشت بیشتر به موقعیت هایی آزاردهنده و حتی کمیک تبدیل میشن. و متاسفانه با رسیدن به نیمه دوم فیلم و نزدیک شدن به پایان، تعداد این کلیشه های داستانی بیشتر و بیشتر شده و تاثیرگذاری سکانس های دلهره آور و ترسناک فیلم هم به همون نسبت کمتر و کمتر. از روایت بک گراند داستانی روح خبیث داستان (لا یورونا یا زن گریان) تا چگونگی پیشرفت داستان و مسیری که داستان تا پایان طی میکنه و تا تکنیک هایی شامل صداگذاری و فیلم برداری و نورپردازی و صحنه آرایی که کارگردان برای القا حس تعلیق و ترس به بیننده به کار میگیره همه و همه به شدت کلیشه ای و قابل پیش بینی هستن. در واقع بهتره بگم این فیلم اگر در شرایط مناسب دیده بشه شاید برای تازه واردها به ژانر وحشت تاثیرگذار و ترسناک به نظر برسه ولی برای کسی که اینها رو به اصطلاح کهنه کرده و ده ها و شاید صدها فیلم در این ژانر دیده، این تکنیک ها چیزی جز نخ نما و تاریخ مصرف گذشته نیستن. باید گفت نکات مثبت "نفرین زن گریان" شامل بازی ها و فضاسازی، اونقدر بر نکات منفی چیره نیستن که بشه این اثر رو در زمره خوب های ژانر وحشت قرار داد و صرفا میشه اون رو به عنوان یک به اصطلاح Cash Grab برای گرغتن پول سینما دوستان و ادامه دادن این دنیای داستانی که تا همینجا هم بیش از حد به طول انجامیده قلمداد کرد.
جیمز کامرون و رابرت رودریگز چند ماه پیش تو مصاحبه ای اشاره کردن که احتمالا بیش از یک دنباله برای آلیتا ساخته میشه و دلیلی هم که برای اسم فیلم از ساب تایتل استفاده کردن (منظورم "فرشته جنگ" هست) همینه. کامرون گفته که مثلا قسمت بعد میتونه "فرشته سقوط کرده" باشه و بعدیش مثلا "فرشته انتقام جو" باشه و همینطور الی ماشالله! تا هر جا براشون پول سازی داشته باشه. نکته دیگه هم این که پایان فیلم کاملا نشون میده باید انتظار حداقل یکی دو تا دنباله رو داشت. و نکته اخر هم اینکه ادوارد نورتون در نقش Nova که تو سکانس پایانی میبینیمش خودش نشون میده قراره از پتانسیل این بازیگر در قسمت های بعدی بیشتر استفاده شه
والا تو اون بخش احتمال خونده نشدنش زیاده و خیلی ها ممکنه نبینن ولی اینجا دیده و خونده میشه و ممکنه به کسی در تصمیم گیری برای دیدن یا ندیدن یک فیلم یا سریال کمک کنه که هدف منم از نظر دادن همینه در نهایت
تا جایی که اطلاع دارم نسخه های web-dl نسخه های منتشر شده در سطح اینترنت هستن که فشرده سازی بیشتری هم روشون انجام شده و با این که نسخه های بلوری هم اگه از نوع rip شده باشن دچار فشرده سازی شدن ولی کیفیت بالاتری از نسخه های وب دی ال دارن. خلاصه اینکه کیفیت بلوری از وب دی ال بالاتره
و در مورد تلویزیون. ارتباطی به بلوری یا وب دی ال بودن نداره. به فرمت فایل ویدئویی ارتباط داره. اگه فرمت فایل مورد نظر mkv. باشه ممکنه تو تلویزیون های ال سی دی و مدل های قدیمی تر پخش نشه. ولی اگه فرمتش mp4. یا avi. یا mpeg. باشه احتمالا تو تمال مدل ها پخش میشه. مثلا در مورد همین فیلم، فرمت چند مورد از فایل های وب دی الش از نوع mp4ه پس احتمالا رو تلویزیون شما پخش میشه. شما اونی رو دانلود کنین که فرمتش mp4ه. نه mkv
موقع دانلود، به انتهای اسم فایل دقت کنین. از اونجا می تونین نوع فرمت رو متوجه بشین
بعضیا فقط به دنیا میان تا دفن بشن!
این جمله ای هست که از زبان راوی فیلم (که نویسنده رمان منبع اقتباس فیلم هم هست، یعنی دونالد رِی پولاک) جایی در اواسط داستان شنیده میشه و عصاره این داستان سراسر هیجان، خشونت، انتقام، ریا و خشم رو میشه در همین یک جمله چشید! فیلم بردار با انتخاب فیلم 35 میلی متری (که معمولا خیلی کم پیش میاد که نتفلیکس به این سبک فیلم برداری چراغ سبز نشون بده) تونسته حال و هوای دهه های 50 و 60 میلادی در امریکای پس از جنگ جهانی دوم و در آستانه ی جنگ ویتنام رو به شکل زیبایی به تصویر بکشه. در کنار این انتخاب هنری، بازی های زیبای ستارگان فیلم که تعدادشون کم هم نیست (به خصوص نمایش فوق العاده تام هالند در نقش آروین راسل، که قطعا دیدنش در نقشی غیر از اسپایدرمن بعد از مدت ها می تونه تنوع بسیار جذابی باشه) تونسته ارزش تماشای فیلم رو بالا ببره. با وجود تعداد نسبتا زیاد شخصیت های داستان که طیف گسترده ای رو در بر می گیرن (انواع کاراکترها رو شاهدیم؛ جوانی که تازه از جنگ برگشته و آرزوی تشکیل خانواده و عاشق شدن داره، پسری که همیشه مورد آزار و اذیت همکلاسی هاش قرار می گیره، کشیش ریاکار و هوس باز، کلانتر فاسد، زن و شوهری منحرف و ...) اما تقریبا هیچ کدوم از این کاراکترها به طور عمیق مورد مطالعه قرار نمی گیرن و اکثرا حالتی تک بعدی و سیاه سفید دارن. مفاهیم مطرح شده در داستان فیلم هم روایت گر سوء استفاده مذهبیون از باورهای ساده دینی افراد زودباور، میراثی بودن خشونت از نسلی به نسل دیگه، تقابل دعا کردن و منفعل بودن و عمل کردن و فعال بودن، ... هستش. در هر صورت، The Devil All the Time تصویری از خشونت و خشم و ریا و دروغ در دوره ای مهم از تاریخ امریکای معاصر رو روایت می کنه که قابل تعمیم به تمام زمان ها و مکان هاست، که شاید در نهایت خط داستانی منسجم و پیام جدیدی رو منتقل نکنه اما بازی های عالی در کنار پویایی بالای فیلم می تونه تجربه ش رو بسیار لذت بخش کنه.
یه بازسازی لایو اکشن کاملا سطحی که ارزش این همه تاخیر و حاشیه رو نداشت
حالا ما که رایگان دانلود می کنیم تقریبا (جدا از اشتراک نایت مووی!)...اونایی که می خواستن قانونی و پولی از دیزنی پلاس ببینن باید 30 دلار پرداخت می کردن فقط واسه همین فیلم! فک کنم با 30 دلار بشه دو تا بلیت سینما خرید تو امریکا (مطمئن نیستم قیمت بلیت چقده)
این لایو اکشن کاراکتر کریکت انیمیشن اصلی رو کرده یه انسان! رقص و آوازم توش خبری نیست (برعکس علاالدین)
اصلا ارزش دیدن نداشت
بودجه ساخت: 9 میلیون دلار
فروش: 122 میلیون دلار
امتیاز: 5 از 10
-------------------------------------
هر چقدر "نفرین زن گریان" انتظارات منتقدین رو برآورده نکرده باشه (متای 31 در راتن تومیتوز و 41 در متاکریتیک) و هر چقدر که کاربران تو این صفحه نظر منفی راجع به این اثر بدن، چون این فیلم بخشی از دنیای داستانی Conjuring محسوب میشه (به عنوان ششمین فیلم از این مجموعه قبل از اکران Annabelle Comes Home)، باز هم هر کسی که میخواست این فیلم رو ببینه اینکار رو میکنه، بدون توجه به همه این حرف ها؛ این رو از فروش بسیار بالای فیلم، به نسبت بودجه کمی که خرج تولیدش شده، میشه به راحتی فهمید. کارگردان "نفرین زن گریان"، مایکل چاوس، در اولین تجربه کارگردانی فیلم بلندش (دنباله مستقیم Conjuring یعنی Conjuring 3 رو هم همین ایشون کارگردانی خواهد کرد) به نظر من نتونسته از قید و بند کلیشه های ژانر وحشت رهایی پیدا کنه. شاید بزرگترین مشکل این فیلم رو بشه در کلیشه های به شدت تکراری و اتکای بیش از اندازه کارگردان به استفاده از Jump Scareها در ترساندن تماشاگر دونست، ترس هایی که شاید در دو سه مورد اول بتونن تاثیر مورد نظر کارگردان رو بر مخاطب بگذارن ولی مطمنا خیلی زود اثرشون رو از دست میدن و نه تنها دیگه ترسناک نیستن بلکه برای مخاطب جدی سینمای وحشت بیشتر به موقعیت هایی آزاردهنده و حتی کمیک تبدیل میشن. و متاسفانه با رسیدن به نیمه دوم فیلم و نزدیک شدن به پایان، تعداد این کلیشه های داستانی بیشتر و بیشتر شده و تاثیرگذاری سکانس های دلهره آور و ترسناک فیلم هم به همون نسبت کمتر و کمتر. از روایت بک گراند داستانی روح خبیث داستان (لا یورونا یا زن گریان) تا چگونگی پیشرفت داستان و مسیری که داستان تا پایان طی میکنه و تا تکنیک هایی شامل صداگذاری و فیلم برداری و نورپردازی و صحنه آرایی که کارگردان برای القا حس تعلیق و ترس به بیننده به کار میگیره همه و همه به شدت کلیشه ای و قابل پیش بینی هستن. در واقع بهتره بگم این فیلم اگر در شرایط مناسب دیده بشه شاید برای تازه واردها به ژانر وحشت تاثیرگذار و ترسناک به نظر برسه ولی برای کسی که اینها رو به اصطلاح کهنه کرده و ده ها و شاید صدها فیلم در این ژانر دیده، این تکنیک ها چیزی جز نخ نما و تاریخ مصرف گذشته نیستن. باید گفت نکات مثبت "نفرین زن گریان" شامل بازی ها و فضاسازی، اونقدر بر نکات منفی چیره نیستن که بشه این اثر رو در زمره خوب های ژانر وحشت قرار داد و صرفا میشه اون رو به عنوان یک به اصطلاح Cash Grab برای گرغتن پول سینما دوستان و ادامه دادن این دنیای داستانی که تا همینجا هم بیش از حد به طول انجامیده قلمداد کرد.
با نظرتون موافقم ولی web-dl کیفیتش خوبه. یعنی در حدی خوب هست که بشه لذت برد