آنا جوان، یک دختر سویلیایی که از خانواده و محله خود خسته شده است، رابطهای با پسر آفریقایی-آمریکایی را آغاز میکند که مادرش آنرا ترتیب داده تا از برکناری جلوگیری کند...
مارتینز بزودی به سفر می رود ولی این بار بدون سگ خانگی اش آزی، مکانی که او قصد مسافرت به آنجا را دارد، برای سگ ها قدغن شده است. اما آزی هم با زیرکی تمام به آنجا می رود وی طی اتفاقاتی به زندان سگ ها فرستاده میشود، جایی که او قصد دارد تا دوستانش جدیدش من جمله چستر، نقشه فرار را طراحی و اجرا کند...