در یک شب کابوس وار یک زن که به مرز جنون و خودکشی رسیده توسط غریبه ای که به خانه اش وارد شده نجات می یابد. در این فیلم مرز مقاومت یک انسان و محدوده ی بخشش آدمی به تصویر کشیده می شوند.
اواخر دهه ي ۱۹۸۰. «جوزي ايمز» (ترون) به شهر زادگاهش در در مينه سو تا باز مي گردد و کاري در معادن شهر گير مي آورد. اما پس از چندي متوجه تبعيض جنسي در کار مي شود و از صاحبان معدن شکايت مي کند. ماجراي «جوزي» يک شبه به موضوعي جنجالي و ملي تبديل مي شود.