گروهی از سربازان به طور تصادفی خدمتکار دراکولا و سگ شکاری او زولتان را در حین حفاری آزاد می کنند. آنها به سفری می روند تا آخرین نواده کنت بزرگ را پیدا کنند و دوباره با او ارتباط برقرار کنند...
جورج گریگ که فرمانده یک سفینه فضایی است به دست نیرو که از سیاره ای دیگر آمده نابود می شود همانروز از وی بچه ای به دنیا می آید که نامش را جیمز می گذارند جیمز وقتی بزرگ می شود به خدمت سفینه فضایی در می آید تا جای پدر را بگیرد از آن طرف نیرو با ماده ای که اختراع کرده سیاره ای را نابود می کند و اکنون قصد دارد با همان ماده به جنگ زمین بیاید اما سفینه اینتر پرایز که جیمز نیز در آن است قصد دارد جلوی این کار را بگیرد...