سه دختر نوجوان نزدیک رودی بزرگ در بنگال زندگی می کنند. "هریت" بزرگترین فرزند یک خانواده بزرگ انگلیسی است. "والری" تک دختر یک کارخانه دار آمریکایی است و "ملانی" پدری آمریکایی و مادری هندی دارد. روزی مردی از راه می رسد، او تبدیل به اولین عشق این سه دختر می شود و...
داستان دربارهی مردی به نام رولو است که در جوانی به دلیل حسادت خواهرش از عشقش دور میماند. سالها بعد، او شاهد شکلگیری رابطهی عاشقانه بین نسل بعدی خانوادهاش و معشوقهی سابقش در زمان جنگ است.
گروهی از راهبهها برای ایجاد صومعهای در هیمالیا تلاش میکنند، در حالی که انزوا و درگیریهای فرهنگی همگی توطئه میکنند تا مبلغان خوشنیت را دیوانه کنند.