بن سینگر یک خواننده ناموفق در سبک بچه هاست , آدمی که دائم ماری جوآنا مصرف میکنه, و در تمام زمینه های زندگیش باید تقلا کنه و دست و پا بزنه , تنها آرامش بن زمانیه که به بازیهای عادی شطرنج سرگرمه و با هم اتاقی سنگالیش (ایبو )بر سر تئوری بازی , بحثهای دوستانه ای میکنه . زمانیکه ایبو ناگهانی بیمار شد و یک کارمند بی عاطفه شهرداری وضعیت اورژانسی رو بدتر کرد ,جهانبینی منفی گرایانه بن , به شکل واضحی ثبات پیدا میکند...
زندگی ها در هم می پیچند و مرتبط می شوند زمانی که Francesca به وسیله ی رویارو شدن با غریبه ها دقیقا در زمانی که نیاز دارد، وارد دنیای زنده ها می شود و هم باعث ناراحتی و هم شادی برای آنها می شود. در این میان او به صورت مخفیانه به دنبال یک آدم دوست داشتنی است که هرگز نتواند به او بگوید خداحافظ...