زوئی راس پس از اینکه پنج سال پیش نامزدش، تاد، او را در خانه رها کرد، از عشق و علاقه اش به عکاسی عروسی دست کشید. وقتی دوست دوران کودکی اصرار می کند که عکاس عروسی آنها باشد، با اکراه می پذیرد و دوباره خودش را پیدا می کند...
چند روز مانده به کریسمس، راشل، دستیار و عاشق رئیسش آدریان، او را در یک سفر همراهی می کند. طوفان آنها را در یک هتل پنج ستاره که تنها مهمانان آن هستند گیر می اندازد ...
چهار زن با عشق، مشاغل و خانواده شان درگیر هستند. آنها از دوستانشان حمایت می کنند و سعی می کنند یکدیگر را قضاوت نکنند زیرا که ممکن است به خاطر یک بحران هویت، یک فرصت شغلی بزرگ، افسردگی پس از زایمان و یا یک بارداری ناخواسته باشد. آنها با خوب و بد این موضوعات درگیر هستند ...