بلا پس از اینکه به خاطر ترک یک برنامه رقص شهرت زیادی پیدا کرد، به استودیویی در یک شهر کوچک پناه میبرد. در آنجا با ویل، مدیر املاک بااستعداد، آشنا میشود و در حالی که برای یک اجرا تمرین میکنند، دیدگاههای جدیدی در مورد رقص، زندگی و عشق پیدا میکنند.
کیکی با قبول سفارش تهیه غذای یک عروسی بزرگ، دچار احساسات متضاد شادی و درماندگی میشود و برای کمک به کلی پناه میبرد. آنها با همکاری نشان میدهند که عشق، بهترین و اصلیترین چاشنی هر کاری است.
کیتی برای نجات پناهگاه اسبهایی که اداره میکند، باید پدربزرگ مشهور موسیقیدان خود را که سالهاست از موسیقی کناره گرفته، متقاعد کند تا در یک کنسرت خیریه شرکت کند.
جین دا سیلوا و کارآگاه جان با هم متحد میشوند تا بیگناهی نوجوانی را که به اشتباه زندانی شده است، اثبات کنند. در این راه، آنها با زمان مسابقه میدهند تا بتوانند عدالت را به این نوجوان برگردانند.
زنی ثروتمند که داراییاش را از دست داده به روستا میرود و همسایهاش را با کارگر اشتباه میگیرد. برای حفظ وجهه خانوادگی، مرد به زن کمک میکند تا در مسابقهای شرکت کند.
داستان درباره جاز رمزی، مربی سگهای پلیس، و زئوس، سگ کارآگاهش است که به طور اتفاقی به یک پرونده جنایی قدیمی برمیخورند. با این کشف، جاز و زئوس به همراه نیک، دوست پسر سابق جاز و کارآگاه پرونده، وارد ماجرایی هیجانانگیز میشوند.
چهار خانم خانهدار تصمیم میگیرند برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به سفری تفریحی بروند، اما در حین سفر، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد و آنها در بیابان گم میشوند.
جورجیا جکسون برای برگزاری نمایش کریسمس دانشآموزانش به یک مرکز اجتماعی نیاز دارد. او در ازای به دست آوردن این مرکز، موافقت میکند تا وانمود کند دوستدختر چیس نایتلی، پسر مشهور یک میلیاردر است و همین باعث میشود خودش نیز به شهرت برسد.
جین دا سیلوا خواننده یک آژانس غیرانتفاعی کارآگاهی را به ارث میبرد که به افرادی کمک میکند که قادر به کمک به خود نیستند. با راهنمایی عمه و یک کارآگاه، جین به پروندهی مرگ ناگهانی مادری که سالها پیش اتفاق افتاده بر می خورد ...
چند روز مانده به کریسمس، راشل، دستیار و عاشق رئیسش آدریان، او را در یک سفر همراهی می کند. طوفان آنها را در یک هتل پنج ستاره که تنها مهمانان آن هستند گیر می اندازد ...