بلا پس از اینکه به خاطر ترک یک برنامه رقص شهرت زیادی پیدا کرد، به استودیویی در یک شهر کوچک پناه میبرد. در آنجا با ویل، مدیر املاک بااستعداد، آشنا میشود و در حالی که برای یک اجرا تمرین میکنند، دیدگاههای جدیدی در مورد رقص، زندگی و عشق پیدا میکنند.
چهار خانم خانهدار تصمیم میگیرند برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به سفری تفریحی بروند، اما در حین سفر، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد و آنها در بیابان گم میشوند.
جورجیا جکسون برای برگزاری نمایش کریسمس دانشآموزانش به یک مرکز اجتماعی نیاز دارد. او در ازای به دست آوردن این مرکز، موافقت میکند تا وانمود کند دوستدختر چیس نایتلی، پسر مشهور یک میلیاردر است و همین باعث میشود خودش نیز به شهرت برسد.