جود در یک آژانس مشهور خدمات دوستیابی مشغول به کار است. این آژانس قصد دارد در زادگاه جود، شهر آروهارت، یک مجتمع تفریحی با حال و هوای عاشقانه و کلیشهای احداث کند. ملیسا، بانوی کارآفرین محلی و عشق دوران دبیرستان جود، مردم شهر را بر ضد این پروژه تحریک کرده است.
زن و شوهری که به تازگی صاحب فرزند شدهاند، پرستاری را برای مراقبت از نوزاد خود استخدام میکنند. اما با گذشت زمان، مادر خانواده به رفتارهای مشکوکی از جانب پرستار پی میبرد و به تدریج این ظن در او قوت میگیرد که پرستار قصد دارد فرزند او را برباید.
پس از اینکه یک فالگیر با ورق تاروت، ملاقات اتفاقی را برای شین پیشبینی میکند، او به سرنوشت ایمان میآورد و برای یافتن راهحل در مورد زندگی عاطفی و شغلی خود، به دنبال مشورتهای بیشتر میرود.
الین در سرویس دوستیابی "ابدیت" ثبتنام میکند، اما اولین ملاقاتش با ویل فاجعهبار است. هر دوی آنها از این سرویس ناراضی هستند و تصمیم میگیرند تا پول خود را پس بگیرند.
هنگامی که شرکت آرایشی و بهداشتی بلوم تصمیم میگیرد بر روی فروش آنلاین تمرکز کند، جنی در تلاش است تا تعادلی میان کار و زندگی شخصیاش برقرار کند، در حالی که نیت به خوبی به این تعادل دست یافته است. در همین حال، جرقههای عشقی بین آنها زده میشود؛ اما یک مانع بزرگ بر سر راه آنها قرار دارد: نیت برادر رئیس جنی است.
یک خبرنگار جاهطلب که به دنبال فرصتی بزرگ است و یک شاهزاده سرکش که برای ماموریت به نیویورک فرستاده شده است، دنیایشان در تعطیلات کریسمس با هم تلاقی می شود و عشق و آنچه در کریسمس اهمیت دارد را کشف میکنند...
یک تهیه کننده جوان رادیو برای نجات برنامه ، رئیس خود را که اخیراً جدا شده است، در قرارهای ملاقات زنده برای ملاقات با افراد جدید قرار می دهد. اما به طور تصادفی به یکی از متقاضیان علاقه مند می شود و باید تا کریسمس بین عقل و قلبش یکی را انتخاب کند...
آنیه به دلایلی برای افزایش نمراتش، به گروهی از دانشآموزان پیوسته و با تأثیر آنها، رابطهای با مربی لاکروس خود شروع میکند. در این بین، یکی از دانشآموزان با استفاده از تهدید ، او را مجبور به عضویت در گروه میکند و از خروجش جلوگیری میکند...
یک تک تیرانداز با تجربه از گروه عملیات سیاه سعی میکند پس از شکست در ماموریت، از دست سربازان دشمن که برای انتقام جویی به دنبال او هستند، فرار کند. اما او نه تنها با آنها بلکه با چیزی شوم و هولناک که گرسنه و مصمم است، مواجه میشود...
وقتی دارسی یانگ، دادستانی کمکی، به خانهی والدین جدا شده اش دعوت میشود تا نامزد جدید خواهرش، توماس شوره، را ببیند، متقاعد میشود که توماس تهدیدی برای تمام خانوادهی او است...
سلما و مدیسون خواهر هستند، پس از مرگ مادرشان، دختران راه خود را رفتند. مدیسون با همسرش و دخترشان زندگی افسانه ای دارد. در حالی که سلما با آزار وحشیانه شوهرش روبرو می شود...
به دنبال فرار از زندگی سلطنتی خود، یک شاهزاده باهوش به ایالات متحده می آید تا کسب و کاری را در شهر کوچکی در شمال نیویورک راه اندازی کند و درگیر یک اسکیت باز سابق المپیک می شود...
پیزلی پس از اینکه از بودجه مورد نیاز برای بازسازی مزرعه پدربزرگش محروم شد، دوباره به دوست سابقش جاش، یک مدیر بازاریابی بزرگ که تصمیم میگیرد به ایدههایی در مورد چگونگی جمعآوری پول برای مزرعه کمک کند، معرفی میشود...