کوبایاشی سان یه خانوم تنهاست که توی یه آپارتمون یه زندگی کارمندی ساده و چرت و بی خودی داره. روزها همینطور در پی هم در میگذرند تا اینکه یهویی یکی ظاهر میشه که اصرار به زندگی کردن با اونُ داره! حالا این “یکی” چه مرگشه؟ چی میگه؟ ظاهرا کوبایاشی سانِ قصه ما جونشون رو نجات داده و ایشون هم قصد جبران این موهم رو دارند. “یکی” داستان ما هر کاری برای کوبایاشی سان از دستش بر میاد انجام میده ، ولی خب همه چیز طبق برنامه پیش نمیره… تا هنوز یادم نرفته بگم که همون “یکی” قصه ما هم یه تختهش کمه و هم یه اژدهاست که به شکل آدم در اومده! اینجاست که زندگی ساده و چرت خانوم ما دست خوش تغییراتی شگرف میشه…
الهه ریستا یک قهرمان را احضار می کند تا به دنیای بازی ویدیویی مانند حالت سخت خود کمک کند. قهرمان، سیا، از هر نظر استثنایی است، اما او فوق العاده محتاط است. او کارهایی مانند خرید سه ست زره (یکی برای پوشیدن، زاپاس و زاپاس برای زاپاس) و مقابله با اسلایم های ضعیف با قدرت کامل انجام می دهد.
داستان نوجوانانه حول بزرگ شدن بچه های باشگاه سافت تنیس مدرسه دبیرستان مقدماتی می پردازد، که در معرض بسته شدن است. توما شینوجو از ماکی کاسوراگی می خواهد به خاطر مهارت هایی که ادعا می کند به تیم ملحق شود، و به مسابقات تابستانی اشاره می کند. کاسوراگی برای این کار پول ی درخواست می کند.