قبل از رژه سالانه چهارم ژوئیه، زندگی ریچل زمانی به آشوب کشیده میشود که شوهر غریبهاش پس از سالها حبس به خانه بازمیگردد و میخواهد دوباره بخشی از زندگیاش باشد؛ این موضوع همچنین بر روی دختر نوجوان آنها و سارا، مادر ریچل، نیز تأثیر میگذارد.
تینی با فشار عصبی ناشی از حضور طولانی مدت در خانه ، سعی دارد دخترش ، رابی ، را به قتل برساند . فقط کمک دوستان ، خانواده و مشاوران وی می تواند مانع صدمه زدن به رابی و خودش شود ...