در حالی که ژانِ محافظهکار برای انتخاب مجدد به عنوان شهردار شهری کوچک در شمال فرانسه تلاش میکند، ادیت، همسر 40 سالهاش، رازی را به او میگوید که دیگر نمیتواند سرکوبش کند: او در قلبش مرد دیگری را دوست دارد...
داستان یک شهر صنعتی در شمال فرانسه. پس از تعطیلی کارخانه، فرانک که علاقه زیادی به تنوع فرانسوی دارد، تصمیم می گیرد همکاران سابق خود، سوفی (که مخفیانه عاشق اوست)، ژوزه و ژان کلود (یک مدیر سابق) را آموزش دهد تا ...