این داستان، زندگی یک مرد جوان الجزایری از خانوادهای ثروتمند را روایت میکند. او پس از اینکه به دلیل رفتارهای مستبدانه پدرش، به تدریج از او دور میشود، دچار فروپاشی درونی میگردد.
گذشته و حال در زندگی یک توسعهدهنده تازه ثروتمند، یک عصبشناس جاهطلب که توسط اشتباهات دوران جنگ مانع شده است و یک زن جوان که بین مسیر عقل و احساس سرگردان است، برخورد میکند...
فاطمه، زنی قوی ، سرپرست ماساژورهای یک حمام عمومی در الجزیره است. سال 1995 است و اوضاع در پایتخت متشنج است. روز پیش رو برای همه، و به خصوص برای فاطمه، پر جنب و جوش خواهد بود. او حتی در حالی که به محل کار خود می رود، شاهد یک حمله تروریستی است. در حمام، فاطمه باید احساس بهتری داشته باشد، اما جو آنجا سنگین و غم انگیز است. او در مورد آینده کشورش نگران است و از اینکه مشتریانش در مورد این موضوع صحبت نمی کنند، ناامید شده است...