فاطمه، زنی قوی ، سرپرست ماساژورهای یک حمام عمومی در الجزیره است. سال 1995 است و اوضاع در پایتخت متشنج است. روز پیش رو برای همه، و به خصوص برای فاطمه، پر جنب و جوش خواهد بود. او حتی در حالی که به محل کار خود می رود، شاهد یک حمله تروریستی است. در حمام، فاطمه باید احساس بهتری داشته باشد، اما جو آنجا سنگین و غم انگیز است. او در مورد آینده کشورش نگران است و از اینکه مشتریانش در مورد این موضوع صحبت نمی کنند، ناامید شده است...
داستان در مورد مرد جوانی است که بدون هیچگونه تجربه کوهنوردی تصمیم می گیرد تا قله اورست را فتح کند و با این کار خود ثابت کند که هرچیزی امکانپذیر است اگر اراده راسخ وجود داشته باشد و ...
نیاز یک نویسنده به حفظ مقدار مناسبی از "فاصله" حرفه ای از موضوع خود. روزنامهنگار مورد نظر در اینجا جووانی است، یک نوجوان متأخر با استعدادی در مکاتبات روزنامهنگاری...