گلرخ کمالی پس از یک سال دوری به تهران برمی گردد تا نزد همسرش، ناصر معاصر باشد ولی متوجه می شود که شریک او جواد مقدم به ناصر کلک زده و با هفتصد میلیون تومان گریخته است و قرار است به خاطر چک ها، ناصر زندانی شود. گلرخ به جبران یک سال دوری از همسرش با طلبکاران تماس می گیرد و سعی در جلب رضایت آن ها دارد. در این مسیر پیشنهادات، تحقیرها، تهدیدها و فجیع ترین اتفاقات را تحمل می کند تا سرانجام موفق می شود اما…
مهتاب، خواهر ماهرخ، همراه شوهر و دو پسر خردسالش با یک سواری کرایه از شمال به سوی تهران راه میافتند تا آینه موروثی نوعروس خانواده را به جشن عروسی ماهرخ برسانند. در راه زنی روستایی با ایشان همسفر میشود، اما ...
در اوج حملات بي وقفه ي نيروهاي نظامي عراقي به نفت كش ها در خليج فارس ناخداي جواني تصميم مي گيرد يك نفت كش ايراني را از تنگه ي هرمز عبور دهد و محموله ي آن را به بازار جهاني برساند...
سالها پیش کشتی آنجلیکا با محمولهٔ ارزشمندی از طلا و نقره در دریا غرق شدهاست. احمد بیک موفق میشود محل غرقشدن کشتی را بیابد و در پی خارج ساختن گنجینهٔ آن برآید. او برای این کار با پسر حاکم شیراز و به شرط تقسیم غنایم عازم محل غرق کشتی آنجلیکا میشود اما پسر حاکم درصدد تصاحب تمام گنجینه برای خود برمیآید غافل از اینکه انگلیسیهای حاضر در جزیره که از ماجرا باخبر شدهاند نیز تصمیم مشابهی را برای خود دارند.