فیدل یک کارگر جوان استوریایی است که پس از بسته شدن معدنی که در آن کار می کند، بیکار می ماند. او تصمیم می گیرد به همراه همسر و پسرش به مادرید برود تا از پادشاه توضیح بخواهد...
پادشاه آلفونسو چهاردهم پس از درگیر شدن در یک رسوایی مالی، تصمیم می گیرد برای چند ماه از انظار عمومی دور شود. در همین حال، کسی باید زمام سلطنت را در دست بگیرد و تنها جایگزین، دختر او، پیلار است. پرنسس اکنون باید به کل کشور ثابت کند که آن دختر بی مسئولیت، تنبل و بی فایده ای نیست که فکر می کنند. با این حال، پس از همه، آنها ممکن است چندان اشتباه نکنند.