رماننویسی که از سوء استفاده نهادها از فرهنگ سیاهپوستان ناراضی است، با نام مستعار کتابی مینویسد که او را به قلب ریاکاری و دیوانگیای میکشاند که ادعا میکند از آن بیزار است....
در سال ۱۹۶۲، زوجی به همراه پسرشان به دری، مین نقل مکان میکنند، درست زمانی که پسری جوان ناپدید میشود. با ورود آنها، اتفاقات بسیار بدی در شهر رخ میدهد.