لی کیونگ دو و سئو جی وو در دهه بیست زندگی خود، پس از دو رابطه عاشقانه، از هم جدا میشوند. یک دهه بعد، آنها دوباره به عنوان خبرنگاری که رسوایی خیانت را پوشش میدهد و همسر مردی که در مرکز آن رسوایی قرار دارد، ملاقات میکنند. آنها که در اواخر دهه سی زندگی خود دوباره به هم میرسند، جوانی خود را از دست دادهاند، اما عشقشان همچنان زنده است. کیونگ دو اکنون تلاش میکند به او و به خودش ثابت کند که هنوز او را دوست دارد.
نیمه انسان و نیمه خون آشام سون وو هیول که به دلیل یک روز اختلاف در میان 100 سال نتوانست انسان شود، شروع به زندگی مشترک با جو اینهه، زنی که جنبه انسانی ندارد، می کند و گرمای واقعی پیدا می کند. .
زندگی یون گیو رای سخت بوده است. او در یک پرورشگاه زندگی می کرد و مدتی را در بازداشتگاه و زندان نوجوانان گذراند. او برای داشتن یک زندگی عادی تلاش می کند. به دلیل یک حادثه، او شروع به داوطلب شدن در یک آسایشگاه می کند. در آنجا، او با رهبر تیم داوطلب، کانگ ته شیک و پرستار سئو یون جو کار می کند.
داستانی در مورد دا جونگ 18 ساله ای که در نوجوانی مزرعه ماری جوانا را کشف کرد و دوستانش که ناامیدانه به دنبال زندگی گمشده و معمولی خود هستند. درام انسانی درباره بزرگ شدن، تجربه عشق و زخمها، زمانی که دا یونگ که توسط والدینش برای حمل مواد مخدر استفاده میشد، با یون تاک، مردی روستایی و دوستانش در روستا آشنا میشود.