قدرتهای کارول دنورز، کاپیتان مارول، با قدرتهای کامالا خان و مونیکا رمبو گره میخورد. این اتفاق آنها را مجبور میکند تا برای نجات جهان با هم متحد شوند...
وو جین یک شخصیتی هست هر روز که از خواببیدار میشه تغییر میکنه او در عشق با یی سو یعنی(هان هیو جو) شکست میخوره و وو جین به شخصیتهایدیگه ایی تغییر پیدا میکنه…
وو جین (So Ji Sub) پس از مرگ همسرش سو اِ (Son Ye jin) از پسرش جی هو مراقبت می کند. همسرش پیش از مرگ یک قول غیر باور به وو جین می دهد که یک سال بعد در روز بارانی برگردد! یک سال بعد، به طرز خیلی عجیبی دوباره ظاهر می شود، اما او هیچ چیز را به یاد نمی آورد…
یونگ هو پس از مرگ پدرش در سن جوانی در یک حادثه وحشتناک، ایمان خود را رها می کند و تصمیم می گیرد که فقط به خودش ایمان داشته باشد. اما پس از چند سال به طور ناگهانی در کف دستش یک علامت مرموز ظاهر میشود. پس از این اتفاق او تنها راه نجات از این مخمصه را دیدار با یک کشیش میداند. اما وقتی که کشیش این علامت را مشاهده میکند، متوجهی خطری بزرگتر و مخوفتر میشود و...
اعضای خانواده کی-تایک که همگی بیکار هستند، علاقه زیادی به زندگی در پارک ها دارند اما هنگامی که درگیر یک حادثه غیر منتظره می شوند، همه چیز تغییر می کند…
در سال ۱۹۴۵، در دوران استعمار ژاپن بر کره، دو جوان کرهای در شهر کیونگسئونگ با موجودی عجیب و غریب روبرو میشوند. این موجود از حرص و طمع انسانها متولد شده است و برای بقا به کشتن و تغذیه از انسانها نیاز دارد. دو جوان برای نجات خود و مردم شهر با این موجود میجنگند.
نا اون جین (Han Hye Jin) یک زن سختکوش است که با احساس ناامیدی به خاطر شوهر خیانتکارش (Lee Sang Woo) و اتفاق های دیگری باعث میشود شخص جدید خود را پیدا کند. در عین حال، یو جائه هاک (Ji Jin Hee) یک مدیرعامل موفق، پدر دو پسر و شوهر همسر وفادارش (Kim Ji Soo) است. یو جائه فکر میکرد در زندگیاش خوشحال است تا زمانی که جذب اون جین میشود و سپس شروع به بازتاب بر زندگیاش و تعارضات بین مسئولیت نسبت به خانواده و احساساتش برای اون جین میکند.
سا هی جون ( Park Bo Gum ) جوان توانا و باهوش و خوشتیپیست که در عرصه مدلینگی فعالیت میکند ، اگرچه که او مدل محبوبی است اما خودش از جایگاهی که در آن حضور دارد راضی نیست ، سا هی جون علاقه بسیار زیادی به بازیگر شدن دارد اما تاکنون هیچ وقت نتوانسته در این عرصه موفق شود تا اینکه…
داستان درمورد بین بان جی یون و یون دونگ ها هست که بان جی یون یک خانوم مجرد ۳۹ ساله خبرنگاره که تازه کار پیدا کرده و توی محل کار جادوگر صداش میکنن، این جدی بودنش بر میگرده به اینکه روز قبل از عروسی داماد قالش گذاشته، یون دونگ ها پسر ۲۵ سالیه ایه که توی موسسه خدمات رسانی کار میکنه با وجود چهره شادی که داره ولی قلبا غمگینه.
پارک سائه روی (پارک سئو جون)، جوانیست که در در روز اول مدرسه، همکلاسی خود جانگ گئون وون (اهن بو هیونگ) را که درحال قلدری برای دیگر دانش آموزان بود، کتک میزند. از طرفی مدیر همان مدرسه و رئیس رستورانی که پدر پارک سائه روی در آن کار میکند، پدر جانگ گئون وون است. او از پارک سائه روی میخواهد از پسرش عذرخواهی کند اما او قبول نمی کند به همین خاطر او را از مدرسه و پدرش را از رستوران اخراج می کند. کمی بعد پدر پارک سائه روی در تصادفی با جانگ گئون وون کشته می شود و پارک سائه روی نیز از روی عصبانیت جانگ گئون وون رو کتک میزند و کمی بعد دستگیر شده به زندان می افتد. بعد از آزاد شدن از زندان پارک سائه روی تصمیم میگیرد از خانواده جانگ، با راه اندازی رستوران خودش در ایتوان سئول، انتقام بگیرد …
خانواده لی یونگ جون صاحب یه شرکت بزرگی هستن و لی یونگ به عنوان معاون رئیس این شرکت کار میکنه. اون باهوش، خرپول و خوشتیپه ولی خیلی مغروره. منشی لی یونگ اسمش کیم می سوـه که خیلی وقته واسش کار میکنه و مناسبه لی یونگ ولی منشی کیم تصمیم میگه کارشو ول کنه و…
این سریال داستانی درباره کو دونگ من و چویی آئه را هست . در روزهای مدرسه، کو دونگ من تکواندو رو پیش گرفت، حالا اون با کار کردن به عنوان یه همکار قراردادی پول در میاره و بدنبال عنوان UCF هست. چوی آئه را آرزو داشت تا یه گوینده بشه اما اون از آرزوش دست میکشه. حالا اون به عنوان یه راهنما در یه فروشگاه بزرگ کار میکنه.
وقتی که جی سونگ جون بچه بود زشت بوده اما زمانی که بزرگ میشه جذاب و خوش قیافه میشه. ولی برعکس زمانی که کیم هی جین کوچیک بود دختر زیبایی بوده اما زمانی که بزرگ میشه زشت میشه. در این حین کیم هی جین عشق اولش رو می بینه و این شروع ماجرا است و...