این فیلم از شاهکار های دو بازیگر مطرح سینمای ایران گوگوش و بهروز وثوقی میباشد . مردی، که رئیس شرکتی است، عاطفه را اغفال کرده، اما حاضر به ازدواج با او نیست. مراسم ازدواج عاطفه با جوانی دیگر به هم می خورد و او که اختلال حواس پیدا کرده تصمیم می گیرد از خانه ی پدری غلامحسین بگریزد. جوان جلنبری به نام علی و دایی رستم به قصد سرقت وارد خانه غلامحسین می شوند. دایی رستم به دام می افتد و غلامحسین درصدد بر می آید که عاطفه را برای حفظ آبرو به مدت یک هفته به عقد دایی رستم درآورد. عاطفه برای یافتن رئیس شرکت به شمال می رود و علی و دایی رستم مأمور می شوند تا در ازای هفتاد هزار تومان او را به خانه ی پدر باز گردانند. علی عاطفه را می یابد و عاطفه، وقتی که بار دیگر از طرف رئیس شرکت رانده می شود، به قصد خودکشی می گریزد. علی او را تعقیب می کند و مانع اش می شود. آن دو در طول سفر به هم علاقه مند می شوند. علی عاطفه را به غلامحسین تحویل می دهد و پاداش می گیرد. غلامحسین تصمیم می گیرد دخترش را به لندن بفرستد؛ اما علی به فرودگاه می رود و عاطفه با او همراه می شود.
رضا و مادرش ماه بانو با خانواده ی حسین موسوم به خان بابا همدم و مونس هستند.رضا اوقاتش رابا چنگیز پسر خانواده می گذراند و به خواهر او مینو علاقه دارد.خان دایی موافق این وصلت است ولی خان بابا مخالفت می کند و محمود پسر اکبر خان را برای ازدواج با دخترش در نظرگرفته است. وقتی مینو اعتراض می کند یکی از جوان های خانواده به نام هوشنگ را به عنوان نامزد او معرفی می کنند که….