در شب کریسمس، گرگ باید به جای گذراندن وقت با خانواده، به یک حلقه مواد مخدر نفوذ کند. بابانوئل او را به یک فیلم کریسمس می فرستد تا به خانواده قهرمان کمک کند، اما یک نقص طلسم، قهرمان را وارد ماموریت خطرناک گرگ می کند.
زندگی گرگ پس از تعطیل شدن آژانسش، تا زمانی که تصمیم گرفت به فلو پیشنهاد ازدواج دهد، آرام بود. اما او مجبور شد او را به پدر و مادرش معرفی کند که یک کلاهبردار و یک بازیگر سابق بودند. برای همین، چارهای جز بازگشایی آژانس و پیدا کردن والدین جعلی نداشت...
بازیگری مبارز که به نظر می رسد محکوم به زندگی کردن به عنوان یک بازنده است. هنگامی که در نهایت نقش اصلی را به عنوان یک ابرقهرمان به نام "بدمن" دریافت می کند، او احساس می کند که همه چیز ممکن است اما ...
رایان، یک پلیس جوان دست و پا چلفتی، مدام به هم تیمی هایش طعنه می زند. با این حال، او متوجه می شود که زمان کوتاهی برای زندگی دارد و این ممکن است آخرین فرصت او برای تبدیل شدن به یک قهرمان و در نتیجه تحت تاثیر قرار دادن شریک زندگی خود، استفانیه باشد...