یک هنرمند سیاهپوست موفق، با بازگشت ناگهانی پدر معتادش، زندگیاش به هم میریزد. تلاش برای آشتی با پدر، آنها را با چالشهای بزرگی روبهرو میکند و به آنها میآموزد که فراموش کردن زخمهای گذشته، سختتر از بخشیدن است.
جازمین کارتر، یک مدیر اجرایی است که به دلیل تبدیل کسبوکارهای نوپا به پولساز مشهور است، او به هارلم، نیویورک بازمیگردد تا کریسمس را در محلهای که در آن بزرگ شده جشن بگیرد...
انجل لامِر در آستانه 18 سالگی از کانون اصلاح و تربیت آزاد میشود. او که خاطرات ناخوشایندی از گذشته خود دارد، به همراه خواهر 10 سالهاش سفری را آغاز میکند که ممکن است آینده هر دوی آنها را به خطر اندازد...