سایمون در جریان یک اعتراض با مکس آشنا میشود و این آشنایی، رویاهای او را برای تحصیل در رشته حقوق تحتالشعاع قرار میدهد. مکس با سبک زندگی آنارشیستی خود که سرشار از افراط و فریب است، سایمون را در مسیری ویرانگر به دام میاندازد؛ مسیری که سایمون حتی فرصت نمیکند مخرب بودن آن را تشخیص دهد.
یک دختر نوجوان در حالی که مادرش بر اثر سرطان در حال مرگ است، در حال تبدیل شدن به یک زن جوان است. برای او سخت است که اعتراف کند که می ترسد مادرش را از دست بدهد. در عوض، او برخلاف آنچه که از او انتظار می رود رفتار می کند...