زنی که در بدو تولد رها شده است، به دنبال انتقام از مادرش است. او با نفوذ به زندگی چهار زن، سعی می کند مادر واقعی خود را پیدا کند و بفهمد چرا او را ترک کرده است.
رویای دیگو این است که دستاوردهای بازی های ویدیویی خود را به کاوش های زندگی واقعی تبدیل کند. او کودکی خلاق و کنجکاو، مخترع و رهبر گروه دوستانش است. دیگو تابستان را با دوستانش در کمپی که توسط پومپیلیو کالدرون، یک کاشف عجیب و غریب و مشهور اداره می شود، سپری خواهد کرد. در آنجا مدالیونی پیدا می کنند که متعلق به پولا، مادربزرگ دیگو بود.