داستان فیلم حول محور مرد خانوادی میچرخد که در حال انجام ریسک است که دارد همه چیز را از دست میدهد زیرا نمیتواند با وسوسه خودش برای بدست آوردن زنان دیگر مبارزه کند.
ماجرای داستان این سریال بعد از 25 سال از سر گرفته می شود که ساکنان یک شهر عجیبغریب (در شمالغربی کشور) در این فکر هستند که چگونه ملکه مراسم آغاز سال تحصیلی آن ها به قتل رسیده است، حال همه در تلاش برای کشف ابعاد مختلف این قتل مرموز هستند...
سریال درباره “جک پارسونز” مهندس موشک، شیمیدان و جادوگر شریعت تلمایی است. او در گسترش موشک نقش بسیار مهمی داشت و اولین کسی بود که از سوخت جامد به عنوان سوخت موشک استفاده کرد. او با دانشگاه کالتک کالیفرنیای آمریکا در ارتباط بود و یکی از کسانی بود که در تاسیس آزمایشگاه موشکی جت و کمپانی مهندسی آیروجت نقش اساسی داشت.
در دنیایی که با افراد تغییر یافته با بی اعتمادی و ترس برخورد میشود موسسه ای مخصوص تغییر یافته ها برای به دست آوردن صلح و زندگی مسالمت آمیز آنان با انسانها میجنگد…
نام سریال یعنی «شهر جادویی» برگرفته از لقب شهر میامی آمریکاست و داستان سریال نیز در همین شهر و در سال 1959 میلادی، پیرامون یکی از بزرگترین هتل های جهان رُخ میدهد. «آیزاک اوانز» شخصیت اصلی این سریال، صاحب هتل بزرگ «دریا نما – Miramar» است. آیزاک همواره رویای ساختن این هتل را داشته و به همین دلیل و برای تامین هزینه های ساخت مجبور شده با رییس باندهای خلافکاری و قماربازی شهر، یعنی «بن دایموند» معروف به «قصاب» شریک شود. «دایموند» که به دلیل علاقه به قمار سرمایه خود را بر روی این هتل قرار داده، تمام تلاشش را میکند تا بازی قمار را راه بیندازد ولی از سوی دیگر آیزاک نمیخواهد پای دارودسته دایموند به هتل او و نزدیک خانواده اش باز شود. از سوی دیگر هم دادستان شهر میامی هم به دنبال دستگیر کردن «بن دایموند» است و آیزاک باید پای خودش را از کارهای دایموند نیز بیرون بکشد.