کارول وایت" به نظر می رسد همه چیز در زندگی اش دارد، همسری ثروتمند و یک خانه زیبا. تنها فقدان او نداشتن یک شخصیت قوی است. او به نظر می رسد در برخورد با دنیا اطرافش به پوچی رسیده است. او به همه چیز در دنیای امروز حساسیت نشان می دهد و...
"جک مک گارن" در سال 1936 به لس آنجلس می رود. او در یک سالن نمایش مشغول بکار شده و عاشق دختر رئیسش "لیلی کاوامورا" می شود. اما او توسط پدر دختر اخراج شده و به همراه او به سیاتل فرار می کند...
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...