مردی دلتنگ با گذشتهای تاریک، پس از آزادی از زندان، مجبور میشود در خانهای تسخیرشده بماند تا آن را از ارواح پاک کند. اگر آنجا را ترک کند، به زندان بازمیگردد، اما شبح جادوگر ممکن است مجازاتی فراتر از تحمل او باشد.
بعد از اینکه یک همکار ارشد به یک زن جوان پر امید حمله میکند، شغل رویاهایش تبدیل به کابوس میشود. او در تلاش است تا شغل خود را نگه دارد، اما در محل کار، خانه و حتی در رویاهایش توسط یک هیولای درختی مرموز آزار داده میشود...