در یکی از بمبارانهای جنوب کشور در جریان جنگ ایران و عراق، پسرکی به نام «باشو» که ویرانی خانه و خانواده خود را بهچشم دیده، خود را به کامیونی در حالِ کوچ میاندازد و در آن خوابش میبرد و زمانی که چشم میگشاید، کامیون به شمال کشور رسیده است. او از ترس انفجارهایی که برای عملیات راهسازی است، میگریزد و در آن سوی جنگل، به مزرعه زنی به نام «ناییجان» میرسد و…
آقای مدبّر، گویندهٔ گفتار متن فیلمهای تلویزیونی، در نمایی از یک فیلم مستند همسرش کیان را در سواری مرد ناشناسی میبیند. با کمک کارگردان و تدوینگر مرد بیگانه را که عتیقهفروش است و حقنگر نام دارد میجوید. در دیدار با حقنگر درمییابد که زنی که در فیلم دیده ویدا است که خواهر دوقلوی کیان و همسر حقنگر است و ...