در طول یک تابستان بسیار گرم، لوسیا در یک کمپ کلیسایی در سیسیل داوطلب می شود، اما ورود یک خادم کلیسا جذاب که به زودی کشیش می شود، برنامه های او را برای همیشه مختل می کند...
سه سال بعد، آنتونیو و لوکا دوباره همدیگر را میبینند. آنتونیو که یک شیرینیپز موفق شده، هنوز هم عاشق لوکا است، اما لوکا اکنون با تانکرادی نامزد کرده است. آنتونیو مطمئن است که سرنوشت آنها را دوباره به هم رسانده تا به یکدیگر کمک کنند.