Rocio Garcia

زکی که یک دزد بانک است به تازگی از زندان آزاد شده و می‌خواهد پول‌های دزدیده‌شده را که قبل از رفتن به زندان توسط همدست خرفتش دفن شده بودند، پس بگیرد. اما وقتی به محل می‌رسند، متوجه می‌شوند که دبیرستان فریدا کالو روی پول‌ها یک سالن ورزشی ساخته است. زکی تصمیم می‌گیرد به عنوان یک معلم جایگزین در آن دبیرستان شغل بگیرد که هیچ معلمی نمی‌تواند در آنجا بماند...

مارو پس از باردار شدن از یک رابطه ی یک شبه با یک جوان مجرد بیکار، مصمم است که با او ازدواج کند و سنت را حفظ کند...

 آنا بعد از اتفاقی متوجه اسرار نامزد خود می شود، بهترین دوست وی عاشق نامزدش شده است...