لورسات وکیلی است که با دخترش نیکول زندگی می کند. او که حدود 20 سال پیش توسط همسرش رها شده بود، در اعتیاد به الکل فرو رفته است. روزی جسد یک غریبه در اتاق زیر شیروانی محل سکونتش کشف می شود...
« موریس » ( بلیه ) ، همسر حسود « ژنى » ( دولر ) ، خواننده ى جاه طلب ، تصور مىکند که او با « برینیون » ( دولن ) ، رئیس یک کمپانى فیلمسازى ، سر و سرى دارد . کمى بعد « برینیون » به قتل مىرسد و پلیس به « موریس » مظنون مىشود .
دیوید یک یهودی لهستانی فقیر اما جاه طلب است که خود را به عنوان یک بزرگ بازرگانان نیویورک جا می زند. وی پس از به دست آوردن ثروت ، دوباره به پاریس نقل مکان می کند ، تا همسر خودخواه و طلبکار خود را پیدا کند تا ثروتش را هدر دهد...