لوکا و موریس که در گذشته درگیر اتفاقات تلخی شده بودند، پس از سالها دوری، دوباره در دنور با هم روبرو میشوند. با رخ دادن حادثهای جدید، آنها مجبور میشوند برای فرار از مشکلات، سفری طولانی را در غرب آمریکا آغاز کنند.
ماریس یک نوجوان فرانسوی است که از خانه فرار کرده تا به بروکلین بیاید و برای یک کلاب تبلیغاتی کار کند. طولی نمی کشد که او تبدیل به یک فرد خوش یمن برای کلاب می شود. صاحب کلاب و تمامی کارکنان آنجا او را دوست دارند، اما او بخاطر گذشته اش و رازهایش نمی تواند کسی را دوست داشته باشد...